سقوط امپراتوریِ ۶۰۰ سالهی عثمانی پایان دورانی شگرف از تنوع را رقم زد. این امپراتوری در نقطهی اوج خود از مکه تا بوداپست، از الجزیره تا تفلیس و از بغداد تا کریمه امتداد داشت و میلیونها نفر را از ادیان و اقوام مختلف به یکدیگر پیوند میداد. یک شهروند عثمانی ممکن بود...
بورِک، به رغم ادعای مدیحهسرایان امپراتوری، نه مختص عثمانی بود و نه خاص پایتخت. برای قرنها، بورِک غذای ایلیاتیها و کوچنشینان بود. بر روی آتش اردوگاهها پخته میشد و از پکن تا بارسلون، از مودنا تا مغرب در کولهپشتیها حمل میشد. با وجود آن که به سفرهی خانها و شاهان راه یافته بود اما شاهدی بر نسلها مهاجرت، کشورگشایی و جابهجایی بود.
سال ۱۳۷۷ بود و من ۱۸ ساله، دانشجوی سال اول بودم، و هر روز با یک بغل روزنامه به خانه میآمدم و وسط همان کاغذهای کاهی برای اولین بار کلمهی «جامعهی مدنی» را دیده بودم... محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت هم که جامعهی مدنی را یکی از شعارهای انتخاباتیاش قرار داده و به موضوع روز جامعه تبدیل کرده بود...
« این ایام بسیاری از اصول و نوامیس که در نظر مردم همواره مسلم و مقدس بود، از مسلم بودن و قدس افتاده است یا لااقل مثل سابق محل اتفاق نیست... از جملهی آن اصول، حب وطن و علاقهی ملیت است که منکر آن شده و درصدداند به احساسات بینالملل تبدیل نمایند.»
الیاس الموصلی (یک کشیش کلدانی از بغداد) در قرن هفدهم با اجازهی ملکهی حاکم اسپانیا، به پوتوسی (در آمریکای جنوبی) رسید تا برای کلیسای جنگزدهی خود در عراق کمک مالی دریافت کند. دون الیاس باور داشت که نقرهی پوتوسی میتواند مانع از حملات عثمانیهای سنی و صفویان شیعه شود.
جمهوری آفریقای مرکزی، کشوری کوچک و دور از دریا، از زمان کسب استقلال از فرانسه در سال ۱۹۶۰ گرفتار جنگهای داخلی مصیبتبار بوده است. اکنون، یک دادستان نظامی سابق در حال نبرد برای جبران این خسارتها است.