ما با جایی که در آن زاده شدیم تعریف نمیشویم، بلکه با راهی که در زندگی برمیگزینیم و میرویم تعریف میشویم. آیا انسان افغانستانی پیش از هرچیز یک انسان بیجا نیست که برای دور شدن از خشونت یا جستن موقعیتهای بهتر اقتصادی خانه را ترک میگوید، انسانی که ائتلافهای سیاسیاش برای آن است که پناهی بیابد؟
کتاب «کوچ در پی کار و نان»، به قلم محمد مالجو پژوهشی است که در درجهی نخست به مواجههی تاریخی دولتهای پس از مشروطه با مسئلهی مستمندان میپردازد، و در عین حال پژوهشی است دربارهی حضور و پراکندگی مهاجران آذربایجانی در نقاط مختلف ایران. موضوعی که بهرغم اهمیت اجتماعی، اقتصادی و چه بسا سیاسیاش، مهجور مانده و مطالعه نشده است. این کتاب عمدتاً به ریشههای این پدیده پرداخته اما میتوان امیدوار بود که راه را برای پژوهش در گوشهها و دورههای دیگر باز کند.
اخیراً جناحهاى راست و چپ (به طور گستردهای) جاى خود را عوض کردهاند. همان کسانی که به سوگواری سنتشکنی و افسونزدایی از جهان نشسته بودند ــ و مطمئناً در خودِ دوران روشنگری واپسگرا و مخالف بودند ــ هماکنون به استقبال آن رفتهاند. کسانی که احتمالاً در قرون هفدهم و هجدهم از علاقهمندان به آن بودهاند، نمیتوانند بحث آزادی، احساسات و استدلال را با بردهداری و استعمار سازگار کنند.