ابراهیم داریوش، با یادآوری اهمیت و ضرورت برخورداری از رویکرد بومی/جهانی در ترسیم نقشهی راه، هدایت و گسترش جنبشهای مستقل زنان منطقه پرسشهایی را پیش روی ما میگذارد: آیا این امر روند فروکاهیدن جنبشی مردمی به جنبش تشکلهای وارداتی است؟ آیا جنبش زنان افغان در دوران پس از طالبان را میتوان «برساختهی سازمانهای مردمنهاد وارداتی» دانست؟
این کتاب شامل صدها نامهی نلسون ماندلا به نزدیکانش، دوستانش، و همچنین به مقامها و مسئولانی میشود که زندانیاش کرده بودند. این نامهها چهرهی مردی را به نمایش میگذارند که در پشت میلههای زندان خردمندتر و کاردانتر شده است، کسی که هم به شکل دوراندیشانهای تیزبین و هم به شکل فزایندهای نسبت به دیگران بخشنده و بلندنظر شده است، از جمله نسبت به همان کسانی که مناصب قدرت را در حکومتِ اخلاقاً انزجارآور کشورش در اختیار داشتند.
دختربچهها چه چیزهایی را دوست دارند؟ من لِگو را به عروسک ترجیح میدادم و، اگر میپرسیدند که میخواهم در بزرگی چه کاره شوم، میگفتم: کارآگاه یا خبرنگار. پدر و مادرم دانشمند بودند، و در نتیجه جنسیتزدگیِ خانوادهی ما کمتر از اکثر خانوادهها بود (من در دانشگاه هنر آموختم اما دو خواهرم بیوشیمی و ریاضیات خواندند). با این همه، در خانهی ما هم صحبت از این بود که دخترها باید طور خاصی باشند و بنابراین همان طور هستند.