در سال 2009، یک راهب جوان بودایی که خواهان بازگشت دالایی لاما بود، خود را با بنزین به آتش کشید. در پی آن موجی از خودسوزی به نشانهی اعتراض به حکومت در ناگابا به راه افتاد. این رویدادها توجه دمیک را به خود جلب کرد. او در یادداشتهای خود این پرسش را مطرح میکند: چرا بسیاری از ساکنان این شهر حاضر بودند که بدنشان را به شیوهای بسیار هولناک نابود کنند؟
فرض کنید که مرتکب جرمی شدهاید. اگر با اقتصادِ رفتاری آشنا باشید، آرزو میکنید که دادگاهتان یا در اوایل وقت اداری تشکیل شود یا درست بعد از استراحتی زمانبندیشده مثل وقت صرف ناهار. در سال 2011 تحقیقی دربارهی 1000 حکم صادرشده توسط هشت قاضی نشان داد که بیشترین نرمش و اغماض در احکامی دیده میشود که در این ساعتها صادر شده است.
بسیاری دوست دارند که بدانند بزرگ شدن در آلمان شرقی و تجربهی نابودی جامعهای که جهانبینی افراد را شکل داده چگونه است. ارپنبک با دلسوزی و شفقتی که در نوشتههایش موج میزند، حقایق دوران کودکیاش در برلین شرقی را بازآفرینی میکند.