تاریخ انتشار: 
1395/01/28

خاستگاه‌های سیاسی نابرابری

اَنجِلیا آر. ویلسُن
Image icon دانلود pdf (141.55 کیلوبایت)

خاستگاه‌های سیاسی نابرابری: چرا دنیایی برابرتر برای همه‌ی ما بهتر است، نویسنده: سایمُن رید-هِنری، انتشارات دانشگاه شیکاگو، 2016.


سایمُن رید-هِنری در خاستگاه‌های سیاسی نابرابری علیه چپ‌های لیبرالی که آرمان‌های سوسیال دموکراسی را به ثَمَنِ بَخس فروخته‌اند، اعلام جُرم می‌کند. آنانی که در رفاه نسبی به سر می‌برند، به سختی می‌توانند به فقر بیندیشند. ما داراییِ خود را دوست داریم و برای تطهیر خود حاضریم به خیریه‌ها پول بدهیم. اما خبرِ خوب این است که رید-هِنری از ما نمی‌خواهد که برای کاستن از درد و رنجِ دیگران از سبکِ زندگی خود دست برداریم. «ما» می‌توانیم به سبکِ زندگی خود ادامه دهیم و در عین حال به فقرا کمک کنیم. آنچه بر جذابیت این کتابِ ارزشمند می‌افزاید نثر درخشان نویسنده و تفاسیر طنزآمیز او از آثار پژوهشگران علوم اجتماعی است.

رید-هِنری می‌گوید به نظر می‌رسد که برای حل مشکلِ فقر جهانی دو راه داریم: «کمک بزرگ» (کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان‌های غیردولتیِ پُرستاره) و «پرهیز از کمک» (تبلیغ نوش‌داروی بازارِ آزاد از سوی لیبِرتاریَن‌هایی که به توانایی دولت‌های اغلب فاسدِ کشورهای «در حال توسعه» مشکوک‌اند). اما به نظر رید-هِنری، این دوگانگی، آرمان‌های دموکراسیِ غربی، از جمله دولت، حقوق شهروندان و حفاظت از قربانیان سرمایه‌داری را تضعیف می‌کند. ما به راه‌حلِ بهتری بر اساس «لیبرالیسم جاافتاده» نیاز داریم. ما باید به رابطه‌ی نزدیک اغنیا و فقرا، شمال و جنوب، و کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه‌ توجه کنیم.

اکنون هدف اصلی توسعه، رشد اقتصادی به شیوه‌ای همچون کشورهای غربی است. به جای تنوع بخشیدن به بازارها، همه‌ی کشورهای جهان صف کشیده‌اند تا در امتحان تولید صنعتی به شیوه‌ی کشورهای غربی قبول شوند. بنابراین، قدم اول این است که درباره‌ی رشد اقتصادی تجدیدنظر کنیم و آن را یگانه شاخص پیشرفت ندانیم. رشد اقتصادی وعده می‌دهد که همچون اکسیر خواهد بود اما این واقعیت را نادیده می‌گیرد که رشد، نامحدود و پایدار نیست.

نابرابری امری تناسبی است. دیگر راه‌حل‌های ممکن به اندازه‌ی کافی به این واقعیت توجه نمی‌کنند. جهان‌وطنی‌گرایی بیش از حد نخبه‌گرا است؛ نیکوکاری بیش از حد خاص است. هیچ یک از این دو مشکلات جمعیِ ما را حل نمی‌کند. باید لیبرالیسمِ بی‌روحِ جان رالز را با لیبرالیسمی جاافتاده یا، به قول رید-هِنری، نوعی سوسیال دموکراسیِ جهانی جایگزین کرد. به نظر رید-هِنری، تأکید بر تعهدات اخلاقی در قبالِ فقرا تنها احساس گناه و بی‌عرضگی ما را تشدید می‌کند و به جای آن باید بر همان مفهوم قدیمی مسئولیت سیاسی تأکید کرد.

احیای «نظم لیبرالی جاافتاده» به معنای پذیرش «نظارت بر فعالیت اقتصادی» و «تبدیل بازار به خادم دولت» است. رید-هِنری به رغم دفاع از بازگشت به نظام سرمایه‌داری رفاهی، مشکلات دولت کینزی را نادیده نمی‌گیرد. اما او می‌خواهد بر اهمیت همکاری دولت و بازار تأکید کند. او خواهان دولت نئولیبرالی‌ای‌ نیست که از طریق معاهدات تجاری به «دخل و تصرف غیرمنصفانه‌ی اقتصادی منطقه‌ای» بپردازد. در عوض، وی به ما یادآوری می‌کند که دولت باید حافظ رفاه شهروندانش باشد. او هوادار دولتی است که سیاست‌های اجتماعی‌اش ضامن سلامتی و بهروزی واقعی شهروندان است. او می‌گوید کشورهای ثروتمند دیگر به لیبرالیسمِ جاافتاده ایمان ندارند و به شدت می‌کوشند تا بقیه‌ی دنیا را هم متقاعد سازند که دولت نباید در سازوکارِ نابِ بازار دخالت کند.

هواداران «راهِ سوم» از ایدئولوژی‌های دست راستی‌ها درباره‌ی جهانی‌شدن متأثر شده‌اند. ما بیش از حد نگرانِ ثبات و امنیتِ خودیم. نسلِ ما «نسل جامعه‌ی خطر‌محور» را ترغیب می‌کنند که دل‌مشغولِ امنیتِ خود باشد. غرب «صنعت رشدی را بر اساس بحران امنیتیِ» دولت‌های ناکارآمدِ فاسدِ کشورهای «در حال توسعه» بنا نهاده است. امنیت بر همه چیز اولویت دارد-بریتانیا بودجه‌ی کمک‌های بین‌المللی‌اش را طوری تغییر داده که نه نیازمندترین کشورها بلکه کشورهایی که برای «ما» خطرِ امنیتی به شمار می‌روند از آن بهره می‌برند. آیا واقعاً عجیب است که آمریکایی‌ها همه جا، حتی در کلیسا، اسلحه دارند؟

به نظر رید-هِنری، مشکل اصلی این است که هر چند دنیا از نظر اقتصادی، جهانی شده اما از نظر سیاسی به اندازه‌ی کافی جهانی نشده است. مَفَرهای مالیاتی به بزرگترین شرکت‌های جهان اجازه می‌دهد تا به طور قانونی از پرداخت مالیات بگریزند. نهادهایی نظیر سازمان ملل که بقایای حاکمیت جهانی به شمار می‌روند، ناکارآمدند و از نظر قدرت نظارتی اقتصادی از گروه هشت ضعیف‌ترند.

نیم قرن گذشته دوران عُسرَتِ چپ‌ها بوده است. با سقوط کمونیسم و گسترش هژمونی نئولیبرالیسم، «ما درمانده‌تر یا سرشکسته‌تر از آن شدیم که بتوانیم مقاومت کنیم». اما حال می‌توان بارقه‌های امید را دید. هر چند احتمال پیروزی جِرِمی کوربین یا بِرنی سَندِرز در انتخابات در بریتانیا و آمریکا اندک است اما آنها هواداران فراوانی یافته‌اند- ابعاد و گستره‌ی حمایت از آنها به حدی رسیده که پیشتر در عصر پس از ریگان و تاچر ناممکن به نظر می‌رسید. محبوبیت آنها بسیاری، از جمله چپ نوین و هیلاری کلینتون، را شگفت‌زده کرده است. شاید همان طور که رید-هِنری می‌گوید، از «هزینه‌ی اجتماعی ناشی از بدبختی دیگران» به ستوه آمده‌ایم.

رید-هِنری جغرافی‌دان است و نه متخصص علوم سیاسی. با وجود این، در خاستگاه‌های سیاسی نابرابری، چشم‌اندازِ سیاسی معاصر را با دقتی هولناک ترسیم کرده است. او به کمک این نقشه، راهِ پیشِ رو را به ما نشان می‌دهد: به سیاستی نیاز داریم که به رفاه اجتماعی، و نه رشد اقتصادی، اولویت دهد. باید پروژه‌ی سوسیال دموکراسی را در سراسر جهان بازآفرید -باید نظام نهادیِ جهانی‌ای آفرید که حقوق عمومی و بین‌المللیِ موجود را به یکدیگر پیوند دهد.

اگر به ایدئولوژیِ راست گرایش دارید این حرف‌ها را چرندیاتی ارتجاعی‌ خواهید خواند. مهم نیست. شما مخاطب این کتاب نیستید. اگر به ایدئولوژی چپ گرایش دارید، در این صورت رید-هِنری با شما سخن می‌گوید. او از «ما» می‌خواهد که تجدید‌نظر کنیم و میراث و توانایی سوسیال دموکراسی را از یاد نبریم. او ما را به مسئولیت‌پذیری سیاسی فرامی‌خواند. به همین دلیل، حدس می‌زنم که برخی از چپ‌ها هم از حرف او خوششان نیاید. اما به نظر می‌رسد که بذر سوسیال دموکراسی دوباره بر خاکی حاصل‌خیز افشانده شده است.


[1]  این اثر برگردان و بازنویسی گزیده‌هایی از مقاله‌ی زیر است:

Angelia R. Wilson, Political Origins of Inequality, by Simon Reid-Henry, Times Higher Education, 25 February 2016.

اَنجِلیا آر. ویلسُن استاد سیاست در دانشگاه منچستر است.

برگردان و بازنویسی:
عرفان ثابتی