فرخ غفاری؛ پیشگام سینمای «ملی و بومی» ایران
پرویز نیکنام
در فاصلهی سالهای پس از ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۵، صرفاً چهار فیلم جدی داستانی در سینمای روشنفکری ایران ساخته شد که نیمی از آنها سهم غفاری است.
در فاصلهی سالهای پس از ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۵، صرفاً چهار فیلم جدی داستانی در سینمای روشنفکری ایران ساخته شد که نیمی از آنها سهم غفاری است.
وقتی من رئیس بانک ملی بودم همیشه به خودم میگفتم من اژدهایی هستم که ملت ایران او را برای حفظ اموال بانک روی این گنج گذاشته است که هیچکس به آن تجاوز نکند. الان هم در سازمان برنامه هستم، با خودم همین فکر را میکنم و عقیده دارم که من حافظ منافع مردم ایرانم.
ژنرال دوگل گفت: «اما او دیوانه است.» پاییز سال ۱۹۴۲ بود و رهبر «جنبش فرانسهی آزاد» در لندن تازه پیشنهادی از طرف زنِ بهشدت ضعیف و نحیفی دریافت کرده بود که بدون عینک عملاً نابینا بود.
در اواخر دههی ۱۳۳۰ و اوایل دههی ۱۳۴۰، گروههایی در ایران شکل گرفتند که کارشان بازخوانی یا بهاصطلاح «کاور کردن» موسیقیهای پاپ، و بهویژه موسیقی راک اند رول انگلیسی، بود.
کارگر «پایش وضعیت»، تنها یکی از پیچهای ماشین غولپیکری است که غیر از استخراج نفت هیچ چیز دیگری برایش برنامهریزی نشده است.
در جامعه این عقیده رایج بود که «دختر که مشق بلد شد، کاغذپراکنی میکند»، و برای اینکه مبادا دختران نامههای عاشقانه به مردان بنویسند، از فراگیریِ نوشتن منع میشدند.
صدام از یکسو خود را وارث گذشتهی باستانی عراق و خلف بُختالنصر میخواند و از سوی دیگر با تشبث به اسلام خود را پرچمدار قیام امام حسین و وارث شمیر ذوالفقار مینامید. او جنگ خود علیه ایران را با نبرد قادسیه مقایسه میکرد که در آن اعراب مسلمان امپراطوری ایران را شکست داده بودند
بعد از آوریل ۱۹۹۸ که دو آمریکاییِ جوان (و حالا بسیار ثروتمند) به نامهای پیج و برین در کنفرانسی در بریزبِین مقالهای با عنوان «کالبدشناسی یک موتور جستوجوی اینترنتیِ اَبَرمتنیِ کلان» را ارائه کردند، «گوگل» را داشتهایم که در ۲۵ سال گذشته توانسته در کسری از ثانیه به همهی پرسشهای ما دربارهی تقریباً هر موضوعی پاسخ دهد.
۱۵ اوت ۲۰۲۱، زمانی که اشرف غنی حکومت را به طالبان واگذار کرد در ادارهی کارم، واقع در ارگ کابل، غافلگیر شدم.
دامنهی سیاستهای جمهوری اسلامی تنها به ایران ختم نشده و افغانستان هم از این سیاستها متأثر بوده است.
آیا امید همیشه چیز خیلی خوبی است؟ آیا امید نوعی بزدلیِ اخلاقی نیست که به ما اجازه میدهد از واقعیت بگریزیم و درد و رنجِ بشر را طولانیتر کنیم؟
جوامع مدرن بر سر نوعی رواداریِ نصفه و نیمه به توافق رسیده و پذیرفتهاند که در محدودهی نظم عمومی، مردم میتوانند هر مناسکی را که مایلاند به جای آورند زیرا هیچیک از این اقدامات بر نحوهی تصمیمگیریهای مهم یا نظم زندگیِ مدنی و شخصیشان تأثیری نخواهد داشت.
نقش طبقهی کارگر در تحولات اخیر ایران چیست و توان مبارزاتی این طبقه نسبت به گذشته کاهش یا افزایش یافته است؟ آیا معنای طبقهی کارگر و اساساً بافتار طبقاتی در ایران در چند دههی گذشته تغییر کرده است؟ دگرگونی در طبقهی کارگر از چه نوعی است؟ آیا طبقهی کارگر همان ثقل و سنگینی گذشتهی خود را همچنان در تحولات امروز ایران حفظ کرده است؟ چشمانداز جنبشهای اعتراضی و مطالبهگرایانهی کارگران بیکار در ایران چیست؟
قاضی ربیحاوی اهل آبادان است و اولین کتابش دربارهی جنگ را، که نخستین اثر ضدجنگ در ادبیات داستانی ایران است، در همان ماههای آغازین جنگ زیر بمب و خمپاره در شهرش نوشت.
غذا پختن برای دوستان، مراقبت از فرزند کسی برای چند ساعت، انجام کارهای نجاری در مقابل یک ساعت ماساژ، پرورش گیاهان جلوی پنجره یا کاشت سبزیجات در باغچه. اینها همگی نمونههایی از مراقبت و نگهداریاند و کار محسوب میشوند... بهشرط آنکه رابطهمان را با آنها تغییر دهیم.
مدتی در شرکت نفت انگلیس و ایران بودم و در آنجا کارهای اداری و حقوقی انجام میدادم. بعد از آنکه نفت ملی شد، در شرکت ملی نفت اول بهعنوان مشاور حقوقی کار میکردم، بعد عضو هیئتمدیره شدم و بعد هم در حدود شش سال قائممقام رئیس هیئتمدیره بودم. بعد به دبیرکلی اوپک انتخاب شدم.
«وظیفهی نویسنده این است که حقیقتِ هولناک را بیان کند، و مسئولیتِ مدنیِ خواننده آن است که این حقیقت را بیاموزد. روگرداندن، چشم فروبستن و نادیده گرفتن، چیزی نیست جز اهانت به خاطرهی جانباختگان.» (واسیلی گروسمن، جهنم تِرِبلینکا، ۱۹۴۴).
مفهوم مکانهای خاطره را پییر نورا، مورخ و اندیشمند فرانسوی (متولد ۱۹۳۱، پاریس)، در دههی ۱۹۷۰ مطرح کرد. بهگفتهی او، «مکان خاطره» ممکن است جایی واقعی باشد یا پدیدهای صرفاً ذهنی که خاطره در آن شکل میگیرد و ماندگار میشود و کارکردی «علیه فراموشی» به خود میگیرد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از تأملات تابستانی، اولین کتابی است که هاول نه بهعنوان روشنفکری دگراندیش بلکه در مقام نخستین رئیسجمهور چکسلواکیِ پساکمونیست نوشت.