چشمانداز جهان: جنگ یا صلح؟
هرمز دیّار
تاریخ پرنوسان بشری نشان میدهد که جنگ و صلح، در عوامل ثابتی مانند ژن یا غریزه، ریشه ندارند. آنها تابعی از عوامل متغیر و مختلفی مثل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاند.
تاریخ پرنوسان بشری نشان میدهد که جنگ و صلح، در عوامل ثابتی مانند ژن یا غریزه، ریشه ندارند. آنها تابعی از عوامل متغیر و مختلفی مثل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاند.
در خیابان، پیش چشم مأمورانِ اسلحهبهدست فهمیدهام که شجاعت، ترسی است که با آن روبهرو میشوی، با خودت حمل میکنی و میگذاری بالا بیاید و تمام وجودت را بگیرد و نشانت دهد که چه باید بکنی. اگر ترس نبود شجاعت معنی نداشت.
چرچیل، روسیهی استالینی را معمایی میدانست که «در لفافهای از راز پیچیده و در درون یک چیستان» جای داده باشند. بر همین قیاس، کرهی شمالی را میتوان سیاهچالهای رسوخناپذیر دانست.
این که به نظرِ ما ارزش اصلیِ زمان گذشته، «سادگی» است نشان میدهد که نوستالژی به دنبال برآورده کردن چه نیازی است. میخواهم بگویم آنچه واقعاً در خیالپردازیهای پرحسرتمان به دنبالش هستیم سکون گذشته است.
هنرمندان و موسیقیدانان اغلب نقش مهمی در مقاومت مدنی دارند ــ هم از طریق مشارکتِ شخصی و هم از طریق ثبت و زنده نگه داشتن یاد و خاطرهی رویدادهای دوران انقلاب.
تأثیر سرکوب بر حرکات اعتراضی چیست؟ از یک سو، برخی پژوهشها به این اشاره میکنند که سرکوب و توسل دولت به قوای قهریه هزینهی مشارکت اعتراضی را بالا میبرد، از سوی دیگر، مطالعات دیگری نیز استدلال میکنند که سرکوب و خشونت دولتی موجب افزایش نارضایتی معترضان و گسترش دایرهی مخالفان میشود.
در لیون باران میبارد، روی سقف شیروانیِ چندصدسالهی آسایشگاه روانی سنت ژان دو دیو در حومهی لیون، فرانسه؛ در پسزمینهی گفتوگوی ما؛ گفتوگوی من با زارا جم، مترجم و ویراستار و همسر محمد مرادی، ۳۸ساله، دانشآموختهی تاریخ که پنجم دیماه ۱۴۰۱ در اعتراض به آنچه «بیتفاوتیِ جهان» در برابر کشتار و سرکوب حکومتیِ خشونتبارِ معترضان در ایران میدانست، خودش را کشت.
گرچه قتل ژینا امینی نخستین جنایت نبود، اما انگار برای مردمان هر سرزمینی زمانی فرا میرسد که خود را در آینه میبینند و شر، آن شرِ پنهان و همراهیِ ناخودآگاه با شر، را در وجودِ خود مشاهده میکنند و وجدانشان از ستم و قتل بیگناهان برانگیخته میشود.
چگونه تحصن چهار دانشجوی سیاهپوست پشت پیشخوان غذاخوری در یک فروشگاه بزرگ در آمریکا به لحظهای تاریخی در مبارزات مدنیِ سیاهان آمریکا تبدیل شد؟
سه ماه از زمانی که در خیابانها روسری از سر برداشتهایم میگذرد. خیابانهایی که در آنها تردد میکنیم ــ شامل عابران و کسبه و حتی پلیس و نیروهای سرکوب ــ به وجودِ ما عادت کردهاند اما در درون بسیاری از ما، و در لایههای نادیدنیِ جامعه، هنوز وضعیت غیرعادی است.
اگر ما صدای محمد مرادی در مبارزه با دیکتاتوری را در دنیا بلند کنیم، دیگر لازم نیست کسی همچون او جانِ شیرین را فدا کند تا فریاد اعتراض ایرانیان به گوش جهانیان برسد. هدف از نگارش این مقاله هم دقیقاً تأکید بر همین نکته است.
این روزها که زنان ایرانی برای دستیابی به حقوق خود، از جمله لغو قانون حجاب اجباری، مبارزه میکنند، در ترکیه گروههای سیاسی رقیب دوباره برای کسب محبوبیت در بین اقشار سنتی، مسئلهی حجاب را مطرح کردهاند.
اعتصاب غذا، خودسوزی و نظایرِ آنها شیوههایی خشونتپرهیزند زیرا کسی که این اقدامات را انجام میدهد به دیگران آسیبِ جسمانی نمیرساند یا آنها را به این کار تهدید نمیکند. آنانی که چنین اقداماتی را انجام میدهند، میخواهند پیام روشنی بفرستند: علتِ درد و رنجِ من را از میان بردار تا بتوانیم حل اختلافِ خود را آغاز کنیم.
او کسی بود که به «مرد انحرافناپذیر» شهرت یافته بود زیرا هرگز از باورهای خود کوتاه نمیآمد؛ مردی که در باورِ خود به اصول محوریِ انقلاب چنان مستحکم بود که نمیتوانست تصور کند انقلاب (و بهتبع آن، خودش) هرگز اشتباه کنند.
در جریان وقایع کشورتان هستم و امیدوارم سرزمینی که به سرزمین معجزهها معروف است، به اعجاز خود ادامه دهد و صدای مردم را به گوش همه برساند. (آریل دورفمن، خطاب به مردم ایران)
ما در ابتدای تاریخ نوع بشر ایستادهایم. بهازای هرکسی که امروز زنده است، ده نفر در گذشته زندگی کرده و درگذشتهاند. اما اگر گونهی انسان بهاندازهی میانگین دیگر گونههای پستاندار باقی بماند، بهازای هر نفری که امروز زندگی میکند، هزار نفر در آینده زندگی خواهند کرد. ما مردمان باستان هستیم. در مقایسه با زندگیِ یک شخص معمولی، بشریت امروز از نوزادی که نخستین گامهای خود را برمیدارد، بزرگتر نیست.
احمد احرار یکی از روزنامهنگاران مبرز و قدیمی ایران در ۸۸ سالگی درگذشت. او از جوانی وارد روزنامهی اطلاعات شد و سالهای طولانی، تا انقلاب ۵۷، در اطلاعات کار میکرد. بعد از انقلاب مجبور به ترک ایران شد، و پس از راهافتادن کیهان لندن، با این روزنامه همکاری میکرد و مدتی هم سردبیر این روزنامه بود. نویسندهی توانایی بود و به شرافت و پاکدستی شهرت داشت. احمد احرار در فرانسه زندگی میکرد، و در پاریس درگذشت.
شاید بعد از ایرج پزشکزاد، هادی خرسندی بنامترین طنزنویس ایران در دورهی معاصر باشد. او در دههی ۱۳۴۰ با نوشتن در روزنامهی اطلاعات نامآور شد و پس از انقلاب، هرچند در ایران نبود، شهرت خود را حفظ کرد. در قلم او چیزی هست که مقبولیت عام مییابد.
وضعیت خراسانِ کهن در شب یلدا یا شبِ چراغْ شباهت شگفتانگیزی به وضعیت امروز ما دارد؛ هزاران چراغِ ناشناخته چون اختران سوخته یک دم در این ظلام درخشیدهاند، شبِ بیستاره را روشن کردهاند و رفتهاند. یکی، یکی، یکی…چراغ، چراغ، چراغ… روشنایییافتگان شب را روشن کردهاند و پشت سرشان چنان ردی از نور بر جا گذاشتهاند که هر تاریکی را میشکافد و کنار میزند.