یووال نوح هراری و مسئلهی اومانیسم
هرمز دیّار
هراری در تعریف اومانیسم مینویسد: «باور به اینکه احساسات انسانی، منبع عالی اقتدار هستند؛ چه در سیاست، و چه در اقتصاد، اخلاق و هنر.»
هراری در تعریف اومانیسم مینویسد: «باور به اینکه احساسات انسانی، منبع عالی اقتدار هستند؛ چه در سیاست، و چه در اقتصاد، اخلاق و هنر.»
فروتن بودن یعنی اگر دیدی معنایی نیست بگو نیست و اگر معنایی و ارزشی و قدر و مقامی ولو مقام خودت به عنوان فرزانه یا نویسندهای بزرگ را دیدی حاشا نکن از همین رو باید از راستگویی سالوادور دالی خرسند باشیم.
مهرانگیز دولتشاهی جزو اولین زنانی بود که وارد مجلس شد و سه دوره نمایندهی مجلس بود. او در سال ۱۳۵۴ بهعنوان اولین زن سفیر ایران به دانمارک رفت و تا زمان انقلاب ۱۳۵۷ در این سِمت بود.
در نظرسنجیای در سال 2017، از هر ده آمریکایی یک نفر گفت که در فضای مجازی به علت نژاد، جنسیت یا قومیتش آزار دیده است. از هر چهار آمریکایی آفریقاییتبار یک نفر، و از هر ده آمریکایی لاتینتبار یک نفر گفت که به علت نژاد یا قومیتش در اینترنت آزار دیده است.
جان گری، فیلسوف بریتانیایی و شاگرد آیزایا برلین، از زمان بازنشستگی از دانشگاه به عنوان روشنفکر حوزهی عمومی شهرت یافته است. او کتابهای متعددی نوشته است که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و کتاب هفت نوع خداناباوری از آخرین آنهاست. گری بیش از یک دهه است که به عنوان نویسندهی دائمی در هفتهنامهی معتبر «نیو استیتسمن» مقاله مینویسد. مطلبی که از او در اینجا ترجمه کردهایم برگرفته از همین مجله است.
با نگاهی به نقد ادبیات کودک و نوجوان در دهههای ۱۳۷۰و ۱۳۸۰ و عوامل تأثیرگذار بر آن، از نهادها تا آثار منتشر شده در این حوزه، میتوان به شکوفایی کمّی و کیفی نقد ادبی پی برد. انتشار منابع نظری بستر مناسبی برای ایجاد گفتمان و ارائهی تأویلهای مختلف و رشد نقد ادبی را فراهم کرد. به عبارت دیگر، در این سالها نقد ادبیات کودک و نوجوان، در حال گذار از رویکرد سنتی به رویکرد ادبی بوده است.
قصهی «آدم گربهدوست»، یکی از پرخوانندهترین قصههای تاریخ «نیویورکر» شد. نیویورکر گفت پیش از این تنها برای داستان معروف «لاتاری» به قلم شرلی جکسون که در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد، با این اندازه واکنش مواجه شده است. شاید پیش از این هیچ داستانی تا این اندازه در شبکههای اجتماعی همخوان و بحثبرانگیز نشد. بیبیسی انگلیسی در مطلبی که دربارهی این سیل استقبال از داستان کریستین روپنیان نوشت، قصهی او را «قصهی آشنایی و زوجیابی روزگار مدرن» توصیف کرد.
برای یک فرد انقلابی، جهان بیارزش است و لایق نابودی. کسی که اینطور فکر میکند، باید از زندگی بیزار باشد. شاعری بلشویک در سرودی در ستایش خرابکاری چنین مینویسد: «هیچ شادیای عظیمتر، و هیچ موسیقیای بهتر از صدای کوبندهی استخوانها و پیکرهای خردشده نیست.»
چند روز پیش، به دوستی گفتم که مرکز ایالت تنسی ناکسویل است. او بیدرنگ با دستش اشاره کرد که نه نه نه، و گفت: «خیر، نشویل است.» پیداست که حرف من درست نبود. اما از آنجا که به درستیِ آنچه میگفتم عقیده داشتم، باری به هر حال راستگو بودم. هرچند اشتباه کردم اما دروغ نگفتم. این تمایز میان درستی و راستگویی مهم است اما بیم آن میرود که در بحث و جدلهای مربوط به سیاستِ «پساحقیقت» و «اخبار جعلی» گم شود.
بهرغم ظاهر زیبای صنعت فوتبال چندفرهنگی، محبوبترین ورزش دنیا آلت دست قدرتمندان است. فوتبال ویترینی استثنایی برای خودکامگان، ناسیونالیستها و جداییطلبان فراهم میکند.
بر پایهی خصائص مشترک و کلّی میان تجربههای مختلف توتالیتاریسم، تاریخنگاران و اندیشمندان سیاسی بسیاری ایدهی «حکومت/امارت اسلامی» را از زاد و رود معنوی توتالیتاریسم میشمارند. بر این پایه، هم حکومت طالبانی در افغانستان، هم جمهوری اسلامی در ایران از خون و خانوادهی توتالیتاریسم قلمداد میشوند که در کنار ویژگیهایی خاص و تاریخیاش، صورتی نورسیده و روزآمد از نمونههای پیشین آن است.
پس از سرنگونی طالبان توسط آمریکا و متحدانش در سال 2001، میزان ثبتنام دختران در مدارس دورهی ابتدایی از 0 درصد به 80 درصد رسید. مرگومیر نوزادان به نصف کاهش یافت. ازدواج اجباری غیرقانونی شد.
بین همهی کشورهایی که میشناسم و برایشان قصههایی قابل فهم میسازم و عطرهای مخصوص به خودشان را حس میکنم و موسیقی انحصاریشان را در جان میشنوم، ماجرای افغانستان برایم بسیار متفاوت است. اگر هندوستان سرزمین هفتاد و دو ملت است، اگر مصر، سرزمین اهرام و جادو و تاریخ است. اگر ایران، کتاب قطور پادشاهی و شعر است؛ افغانستان، موزائیک رنجها و دردها و گلولههاست.
پاره کردن تابلوها و نقاشیهایی که حاکی از تبعیض جنسیتیاند یا خراب کردن تندیسهای نژادپرستانه همانقدر که مشکلاتی را حل میکند مشکلات زیادی را هم به وجود میآورد. راه بهتری برای نبرد با نفرت وجود دارد.
پرسش اساسیای که توجه لارمور را در تأملاتش دربارهی ماهیت فلسفهی سیاسی به خود جلب کرده رابطهی فلسفهی سیاسی و اخلاق است. از جهتی فلسفهی اخلاق و فلسفهی سیاسی به قلمروهای بسیار مشابهی تعلق دارند؛ هر دو به اصولی میپردازند که باید در هنگام همزیستی در جامعه در نظر گرفت.
بهرغم خاموشی زودهنگام کومیتاس و دست شستن از ساخت و اجرای موسیقی در پی نسلکشی ارامنه، او پدر موسیقی ارمنی به شمار میرود. کنسرواتوار موسیقی ایروان را به اسم او «کومیتاس» نامیدهاند. آرامگاه او نیز در همین شهر است و از آن با عنوان «پانتئون کومیتاس» یاد میکنند. هرچند نقش و تأثیر او به صورت خاص در موسیقی ارامنه و به صورت عام در موسیقی شرق میتوانست بسیار گستردهتر باشد، اما جایگاه او در میان ارمنیها همتراز یوهان سباستیان باخ در آلمان یا جوزپه وردی در ایتالیا است.
فرض کنید که مرتکب جرمی شدهاید. اگر با اقتصادِ رفتاری آشنا باشید، آرزو میکنید که دادگاهتان یا در اوایل وقت اداری تشکیل شود یا درست بعد از استراحتی زمانبندیشده مثل وقت صرف ناهار. در سال 2011 تحقیقی دربارهی 1000 حکم صادرشده توسط هشت قاضی نشان داد که بیشترین نرمش و اغماض در احکامی دیده میشود که در این ساعتها صادر شده است.
در راستای کمپین «ایران بدون نفرت» و در گفتگو با دکتر عباس میلانی، که از شرکتگنندگانِ در این کمپین نیز بوده است از عملکرد روشنفکران ایرانی و مسئولیت اجتماعی آنها در رویارویی با آزار بهائیان و تبعیض علیه آنها و دیگر اقلیتها و دگراندیشان پرسیدهایم.
بسیاری دوست دارند که بدانند بزرگ شدن در آلمان شرقی و تجربهی نابودی جامعهای که جهانبینی افراد را شکل داده چگونه است. ارپنبک با دلسوزی و شفقتی که در نوشتههایش موج میزند، حقایق دوران کودکیاش در برلین شرقی را بازآفرینی میکند.