جامعه و سلامت روان
دبیر مجموعه: ارکیده بهروزان
آیا میشود اضطراب و افسردگی را بدون درک مسائلی چون فقر، سرکوب سیاسی، نژادپرستی یا زنستیزی مداوا کرد؟ بیماریانگاری رنجها و معضلات شایع روانی به سود جامعه است یا به سود نظام حاکم؟ تجربهی مواجهه با بحرانهایی نظیر استبداد، استعمار، جنگ و آوارگی، و فشار اقتصادی چه آثاری بر سلامت روان میگذارد؟ تروماهای فردی و اجتماعی ناشی از فعل و انفعالات بیولوژیک هستند یا حاصل سیاستهای حکومتها؟ آیا برای ارزیابی سلامت روانی فرمولی استاندارد وجود دارد؟ برای درمان باید به ریشههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی توجه کرد یا به عارضههای بالینی و زیستشناختی؟ نقطهی تعادل کجاست؟ چگونه میتوان رویکردی به سلامت روان داشت که هم به واقعیت زیستهی رنج فرد بپردازد و هم به علایم زیستشناختی بدن؟ این مبحث به تحلیلها و تجربههای مختلف دربارهی سلامت روان در جامعهی گرفتار گسست و بحران میپردازد.
مجموعه مقالات این مبحث را در اینجا میتوانید دریافت کنید.
دستهبندی آدمها مطابق معیارهای علوم زیستی و انسانی چه تاثیری دارند و در عمل چه نقشی در ساختار قدرت و فهم و رابطهی انسانها با یکدیگر بازی میکنند؟ دستهبندیها گاه میتوانند هویتهای جدید و نوعی از زیستن را خلق کنند که تابهحال وجود نداشته.
ژانر خودیاری ریشههای سیاسی معضلات روانی را نادیده میگیرد، معضلات رایج را عادی و خصوصی میکند و فرد را مسوول آشوبهای «خودساخته» و «بیدلیل» درونیاش میداند. خود فرد باید به داد خودش برسد و حال بد او ربطی به اوضاع سیاسی و اجتماعی ندارد.
حاکمیت سیاستهایی را پیاده میکند که از کیفیت زندگی و طول عمر مردم میکاهد، اما هرگز مسوولیت وضعیت پیشآمده را نمیپذیرد. نمیتوانیم به اوضاع عمومی، شرایط نابسامان محیط کاری و اضطرابهای روزمره توجه نکنیم و در عوض راجع به ضعف اراده، اشتها، غذا، سیگار، خرید و اعتیاد افراد حرف بزنیم.
استبداد با برقرار کردن بیعدالتی ساختاری برای مردم «اضطراب تروماتیک مدام» پدید میآورد و مدام آنها را در معرض تهدید قرار میدهد تا از ترس توان هیچ حرکتی نداشته باشند. حس خیانتدیدگی در محیط مملو از فساد نظاممند بیحساب و کتاب افراد را دچار تروما میکند.