نویسنده در نقش مورخ
ادبیات داستانی همیشه دریچهای به زمان روایت و فضای رخدادها میگشاید. نویسنده مورخ نیست، اما همهی آثار ارزشمند ادبی حاوی نگرشی به «تاریخ»اند، نگرشی که خلاقیت داستاننویسان و رماننویسان وجههی خاصی به آن میبخشد. این مجموعه مقاله تجلی این نگرش تاریخی در آثار نویسندگان برجسته را به نمایش میگذارد.
بسیاری از مورخان معتقد بودند که اگر به مردم شوروی فرصت دهند که تجارب خود را بیپرده و صریح بیان کنند، سوسیالیسم را نقد خواهند کرد. اما مصاحبههای سوتلانا الکسیویچ بر این انتظارات خط بطلان کشید. هر چند شاهدان و راویان از تبلیغات نظام شوروی بهشدت انتقاد میکردند اما سوسیالیسم را مایهی آرامش و تسلی خود میدانستند.
اشتفان تسوایگ، نویسندهی اتریشی که با قدرت گرفتن نازیها در آلمان روانهی تبعید شد، آیندهی ناامیدکنندهای پیش چشم داشت. با این حال، در بسیاری از آثار خود (داستانها، رمانهای کوتاه، و زندگینامهها) از تاریخ سود جست تا به ما یادآوری کند که امید به آینده و زندگیِ بهتر ناممکن نیست.
آیا زمان و واقعیت صرفاً مجموعهای است از لحظات و ادراکاتی گسسته که هرکس به میل خود آنها را به هم پیوند میدهد؟ اگر این طور باشد، چطور میتوانیم تاریخ و گذشته را درک کنیم؟ بورخس، نویسندهی برجستهی آرژانتینی، در داستانهای خود شیوههای تازهای برای نگرش به زمان در اختیار ما میگذارد.
نجیب محفوظ، رماننویس برجستهی مصری، تحت تأثیر اندیشههای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، به درک تازهای از زمان تاریخی و نسبت آن با اخلاق دست یافت. محفوظ در رمانهای خود، این درک روادارانه از زمان و اخلاق را در نگاه تازهاش به تاریخ مصر بازتاب میدهد.
چینوآ آچهبه، نویسنده، شاعر، و منتقد نیجریهای، از سرشناسترین رماننویسان آفریقا بود. آچهبه در رمانهای خود، با تأمل بر گذشتهی استعماری نیجریه و با نگاهی نو به معضلات قومگرایی و دیگر مشکلات این کشور بعد از استقلال، روایت جدید و جذابی از تاریخ و تقدیر نیجریهایها به دست داد.
ایمره کرتس، نویسندهی یهودیتبار مجارستان، با تأمل بر تجربهی شخصیاش از اسارت در اردوگاههای مرگ نازیها، راه تازهای برای روایت کردن تاریخ هولوکاست گشود. کرتس در رمان «بیسرنوشتی»، به جای تلاش برای فهم کلیت هولوکاست، موفق شد این فاجعه را با اتکا به جزئیات تجربههای یک نوجوان بازآفرینی کند.