جامعه و سلامت روان
دبیر مجموعه: ارکیده بهروزان
آیا میشود اضطراب و افسردگی را بدون درک مسائلی چون فقر، سرکوب سیاسی، نژادپرستی یا زنستیزی مداوا کرد؟ بیماریانگاری رنجها و معضلات شایع روانی به سود جامعه است یا به سود نظام حاکم؟ تجربهی مواجهه با بحرانهایی نظیر استبداد، استعمار، جنگ و آوارگی، و فشار اقتصادی چه آثاری بر سلامت روان میگذارد؟ تروماهای فردی و اجتماعی ناشی از فعل و انفعالات بیولوژیک هستند یا حاصل سیاستهای حکومتها؟ آیا برای ارزیابی سلامت روانی فرمولی استاندارد وجود دارد؟ برای درمان باید به ریشههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی توجه کرد یا به عارضههای بالینی و زیستشناختی؟ نقطهی تعادل کجاست؟ چگونه میتوان رویکردی به سلامت روان داشت که هم به واقعیت زیستهی رنج فرد بپردازد و هم به علایم زیستشناختی بدن؟ این مبحث به تحلیلها و تجربههای مختلف دربارهی سلامت روان در جامعهی گرفتار گسست و بحران میپردازد.
مجموعه مقالات این مبحث را در اینجا میتوانید دریافت کنید.
روانپزشکی بدون درک فرهنگی و تاریخی از بستر خود نه تنها قادر به تشخیص علل مشکلات روانی نیست، بلکه میتوانند مسکوتکنندهی علل سیاسی و اجتماعی رنج بیماران باشد. آیا واقعا میشود افسردگی را بدون درک مسائلی چون فقر، استبداد، نژادپرستی یا زنستیزی مداوا کرد؟
تاریخ استعمار در اندونزی باعث ایجاد نوعی رنج روانی شده است که ویژگیهایش ترس، اضطراب، کابوس و بروز رفتارهاییست که از نظر روانپزشکی مدرن اغراقشده و غیرمعمول قلمداد میشوند. استعمار وحشتی نهادین بوجود آورده که جامعهی پرآشوب امروزه نتوانسته از آن رها شود
عارضهی ترومای روانی از قرن نوزدهم شناخته شده بود اما پس از حادثهی ۱۱سپتامبر بود که هم حساسیت رواندرمانی و هم پذیرش و مشروعیت عمومی پیدا کرد. آنچه که روزی بیاساس تصور میشد یکباره به یک حقیقتی تبدیل شد که سزاوار حمایت پزشکی، اجتماعی و قانونی است
روند رایج مدیکالیزهکردن در روانپزشکی شمشیری دولبه است: از سویی به شرایطی مانند اعتیاد بدون انگ و قضاوت نگاه میکند و با نگاهی انسانی از آنها جرمزدایی میکند، از سوی دیگر مسئلهی خاصی مانند ترومای جنگ را که ریشهی اجتماعی دارد، صرفا به یک موضوع پزشکی و غیراجتماعی فرو میکاهد
سنتهای فرهنگی ژاپن خودکشیِ آگاهانه و ناشی از اراده و انتخاب آزادانه را میستاید، اما روانپزشکی به دنبال درمان خودکشی به عنوان یک عارضهی روانی است. چگونه میشود مرزهای تشخیص خودکشی به عنوان «معضل وجودی» یا به عنوان «عارضهی سلامت» را درنوردید؟