امامزاده یحیی-مصلای تهران
14 مهر سال 1286 خورشیدی متمم قانون اساسی مشروطیت به تصویب شورای ملی رسید و در اصل 4 آن تهران به عنوان پایتخت ایران رسمیت قانونی پیدا کرد. از همین رو 14 مهر به عنوان «روز تهران» نامگذاری شده و شهرداری تهران معمولاً برنامههای مختلفی در اماکن دیدنی تهران برگذار میکند.
یکی از بهترین محلههایی که میشود برای گشت و گذار در این روز انتخاب کرد، محلهی قدیمی امامزاده یحیی در عودلاجان قدیم است. محلهای که تا چند دهه پیش، از محلات اصیل تهرانینشین بوده این روزها اما محلهای فقیر و مهاجرنشین است. محلهی مورد علاقهی مسعود کیمیایی در چندین و چند فیلم. جایی که قیصر در حمام نواب انتقام برادرش را گرفت. جایی که میرزا کوچک خان درس طلبگی میخواند و جایی که به روایتی اولین خون مشروطهچیان ریخته شد.
شاید هیچ محلهای در تهران اینقدر خانهی قدیمی و تاریخی نداشته باشد. عمارت کاظمی یکی از همین خانههای قاجاری است که به موزهی تهران قدیم تبدیل شده و شامل نگارخانه، موزهی مردمشناسی، تالار مشاهیر، تماشاخانه و کتابخانهی تخصصی تهرانشناسی است. این بنا متعلق به فرزند احمد خان کاظمی، مستوفی اصطبل ناصرالدین شاه بوده است.
روبروی عمارت کاظمی بقعهی امامزاده یحیی است. بنایی با گنبد آجری 12 ضلعی هرمی شکل مانند دیگر بناهای عصر مغول. کهولت و عمر چند صد ساله یک بار باعث ویرانی کامل آن شد. در سال 1320 از نو به همان شکل سابق آن را ساختند. اما درخت چنار 800 ساله کنار این بقعه هنوز سرپاست. این درخت قدیمیترین چنار شهر تهران است.
مسجد و مدرسهیِ معمارباشی همان مدرسهای است که میرزا کوچک خان جنگلی در آن درس طلبگی خوانده است و در عصر مشروطه بعد از دستگیری شیخ محمد واعظ اصفهانی، راهپیمایی از آن شروع شد. از روبروی همین مدرسه گلولهای به قلب شخصی به نام سید عبدالحمید شلیک میشود که به روایتی اولین خون ریخته شده در راه مشروطه است.
حمام نواب که معماری آن باقیمانده از عصر صفوی است محل بازدید شیفتگان فیلم فارسی و جایی است که 5 دقیقه از فیلم قیصر و صحنههای انتقام در آن فیلمبرداری شده. بجز کارهای مسعود کیمیایی که خود اهل همین محل بوده و بارها در فیلمهایش آن را به تصویر کشیده، فیلمها و سریالهای زیادی در خانههای این محل فیلمبرداری شدهاند. مثل سریال «پدرسالار» که در خانهای باقیمانده از زمان قاجار در همین محله فیلمبرداری شده است. از دیگر خانههای دیدنی، خانهی قوامالدوله، خانه سید حسن مدرس، خانهی دبیرالملک و خانهی نصیرالدوله است که هرکدامشان تاریخچهی خود را دارند.
این خانهها، باقیمانده از اشراف و سرشناسان عصر قاجار، هر کدام گوشههایی از زیبایی معماری قدیم تهران را نمایش میدهند. بعضی بازسازی شده و بعضی رو به ویرانیاند. محلهی امامزاده یحیی روزگاری محل گذر اعیان و اشراف تهران بوده است. روزگاری میرزا عبدالله فراهانی پدر موسیقی ردیفی ایران در این محل کلاس درسی داشت و گوشههای ردیف را با سهتار به شاگردانش درس میداد تا اینکه متعصبین و مخالفین بساط تعلیم و موسیقیاش را در هم شکستند. حالا وقتی از خیابان 15 خرداد، کوچه امامزاده یحیی را رو به بالا قدم میزنی معجون غریبی از معماری قاجار، پهلوی و ساخت و سازهای جدید به چشمت میخورد. حجرههای قدیمی در کنار سوپر مارکتهای جدید. کوچههای تنگ و باریکی که توسط خودروهای امروزی و موتورسوارها فتح شدهاند. درهایی قفل شده و خرابههای بیشماری میبینی که در گذر ایام رو به فراموشیاند.
از قحطی بزرگ تهران که از کشتهها پشته ساخت صد سال گذشته است. اما تهران را جنگ و زلزله و قحطی یا تصرف آقا محمد خان، از میان نبرد. طهران توسط تهران فتح شد. گذر ایام و ساخت و سازهای ناگزیر بسیاری کوچهها و خانهها را نابود کرد. تا اندک پنجرههایی باقی بماند برای آیندگان که به گذشتههای شهر خود بنگرند. به جایی که زیباییها لابهلای ویرانی و تباهی مخفی شدهاند.
آبادی سرسبزی که ساکنان ری بعد از ویرانی شهرشان به آن کوچیدند و در نوروز 1165 مورد پسند آقا محمد خان قاجار قرار گرفت و دارالخلافه شد، امروز کلانشهری عظیم است که تکهپارههای شناسنامهاش در کنج و گوشهیِ کوچههای تنگ و باریک امامزاده یحیی در حال پوسیدن است.
مصلّای تهران
زمینهای عباسآباد یا تپههای عباسآباد که از زمان قاجار در مسائل شهری مورد مناقشه بوده در تمامی طرحهای جامع، نقطهی مرکزی و محوریِ شهر تهران بوده است. روزگاری قرار بود در این زمینها پروژهی بزرگ شهستان پهلوی احداث شود. مجموعهی بزرگ شهری با میدان مرکزی بزرگتر از نقش جهان و مجموعهای از بناهای فرهنگی، اداری و سیاسی. با انتقال اکثر سفارتخانهها و ادارههای دولتی مرکزیتِ پایتخت میبایست به این منطقه منتقل میشد. با انقلاب سال 57 این پروژه متوقف شد. چند سال بعد با موافقت آیتالله خمینی در قسمتی از این زمینها پروژهی مصلای بزرگ تهران آغاز شد. در محدودهی بین خیابان عباسآباد و بزرگراه رسالت. از غرب تا بزرگراه مدرس و از شرق تا خیابان شهید قنبرزاده.
حالا نزدیک به سی سال است که از شروع این پروژه گذشته است. در دههی هفتاد، دو گلدستهی اصلی از کنار بزرگراه مدرس قد برافراشتند و این روزها گنبد اصلی از خیابان عباسآباد دیده میشود. طراح و معمار پروژه زندهیاد پرویز مؤیدعهد این مصلا را با 14 گلدسته و 7 گنبد طراحی کرده است. مجموعهای بزرگ و مذهبی برای تجمعات بزرگ پایتخت.
شبستانِ مجموعه بارها غرفهبندی و به نمایشگاههای مختلف اجاره داده شده است. نمایشگاه کتاب تهران که سالهای دور در مکان نمایشگاه بینالمللی برگذار میشد، چندین سال در همین مصلا برقرار گردید. در حالیکه نماز جمعه در دانشگاه تهران برگذار میشد. این مجموعهی نیمهکاره به دلیل تطویل زمانی و صرف هزینههای هنگفت از بودجهی کشور بارها اعتراض افراد مختلف را برانگیخته است.
رهگذران خیابان عباسآباد سالهاست که نمای این پروژهی ناتمام را میبینند اما تصویر این بنای نیمهکاره یک جای دیگر هم ثبت شده است. در یکی از صفحات گذرنامهی ایرانی که چند سالی است با طراحی جدید صادر میشود. گذرنامهی ایرانی در صفحات مربوط به روادید از تصویر اماکن تاریخی مثل آرامگاه حافظ، تخت جمشید، ارگ بم، آرامگاه ابوعلی سینا، آرامگاه فردوسی، آرامگاه خیام و عطار نیشابوری، عمارت عالیقاپو و ... استفاده کرده است و در یکی از همین صفحات هم تصویر گنبد نیمهکارهی مصلای تهران به چشم میخورد. بنایی که هنوز به طور کامل ساخته نشده اما در کنار نمادهای فرهنگ ایرانی در گذرنامهی ایرانیان به تصویر کشیده شده.
این در حالی است که تصویری از پاسارگاد و آرامگاه کوروش در میان این نمادها نیست. فرای اندیشههای ملیگرایی، این سؤال مطرح میشود که چرا مجموعهی پاسارگاد که در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده، با قدمتی بیش از دو هزار سال، در میان نمادهای ایران در گذرنامهی ملی به تصویر کشیده نشده اما مصلای نیمهکارهیِ تهران در میان ابنیهی تاریخی به عنوان نمادی از فرهنگ ایرانی استفاده میشود. برانگیختن چنین حساسیتهایی در مورد پاسارگاد منطقی نیست، این سؤال بیشتر متوجه عملکرد، ذهنیت و مدیریتی است که به این حساسیتها دامن میزند یا حتی باعث و مسبب این حساسیتهاست.