قتلهای زنجیرهای ــ اکبر سعیدی سیرجانی
در دو دههی اخیر رسانهها دستکم در ماه آذر دربارهی قتل روشنفکران ایرانی به دست حکومت ایران گزارش میدهند، با این حال بخش زیادی از این گزارشها به چندوچون و جزئیات ترورها اختصاص دارد. زنده نگاه داشتن یاد این کشتهشدگان بخشی از روند دادخواهی و مبارزه برای اجرای عدالت است. پادکست «قتلهای زنجیرهای» اما نه در قتل، که در زندگی مقتولان سیاسی ایران کندوکاو میکند و به دنبال پاسخ این سؤالات است که آنها چه کردند و چه میراثی از خود بهجای گذاشتند؟
یکی از چهرههای مهجور در میان روشنفکران کشتهشده به دست جمهوری اسلامی، علیاکبر سعیدی سیرجانی است. مهجور نه به این معنی که کسی نامش را نشنیده یا یادی از او نمیکند. او را بیش از هر چیز بابت نامههای انتقادی، صریح و البته روشنگرش به علی خامنهای، رهبر نظام اسلامی، میشناسند. اما آن نامهها ــ با همهی اهمیتشان ــ تنها برگ آخر دفتر زندگیِ قصهگوی خوشسخنی بودند که در بیش از چهار دهه فعالیت فرهنگیاش، جزو استثناهایی بود که از یک طرف محبوب عامه بود و کتابهایش جزو پرفروشترینها، و از طرف دیگر بهواسطهی آثار پژوهشی و دانشِ کمنظیرش مورد توجه و احترام اندیشمندان و خواص. با همهی اینها علیاکبر سعیدی سیرجانی تنها زیست و تنها مرد. در زیستنش میانجیِ پیوند انبوه خوانندگانش شد با آزادی و آزادگی، مقاومت و در یک کلام زندگی ــ در دورانی که مرگاندیشی ایدئولوژی غالب بود ــ و مرگ تراژیکش در داخل و خارج از کشور واسطهی گردهمآمدن روشنفکران و نویسندگان شد، با همهی اختلاف دیدگاههایشان. هرچند پرداختن به همهی وجوه زندگیِ شجاعانه اما متواضعانهی سعیدی سیرجانی در یک برنامهی رادیویی ممکن نیست، اما دومین قسمت پادکست «قتلهای زنجیرهای» میکوشد در حد توان نگاهی داشته باشد به فرازونشیبهای حیات شخصی و سیاسی و فرهنگی او. در این بخش با دکتر احمد کریمیحکاک، استاد زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی در دانشگاه مریلند و دکتر مهرک کمالی، استاد ایرانشناسی و پژوهشگر ادبیات فارسی گفتوگو کردهایم.