تب‌های اولیه

تنهایی پُرهیاهو؛ ماریام شاهینیان، زنی که عکاسی زندگی‌اش بود

نهال تابش

ماریام شاهینیان اولین زن عکاس حرفه‌ای و صاحب استودیو در ترکیه بود که از کشتار ارامنه جان سالم به در برده بود. بسیاری از زنان استانبول برای گرفتن عکس فقط به استودیوی شاهینیان می‌رفتند و او یکی از معدود کسانی است که زندگی اقلیت‌های جنسیِ ترکیه را در قالب عکس، مستند کرده است.

مبارزه برای حفظ محیط زیست در ترکیه

مهدی شبانی

در ترکیه مبارزه برای حفظ محیط زیست نزدیک به سی سال پیش آغاز شد و حالا یکی از مهمترین عرصه‌های مبارزه‌ی مدنی و اجتماعی در شهرها و روستاهای ترکیه است، چنانکه مهدی شبانی در این گزارش ویدیوئی شرح داده است.

اختر؛ ستاره‌ای در انکار تاریکی

مهدی شبانی ــ نهال تابش

روزنامه‌ی «اختر» که حدود یک قرن و نیم پیش در استانبول شروع به انتشار کرد، اولین نشریه‌ی منظّمی است که ایرانیان در خارج از کشور بنا نهادند. «اختر» یکی از مهم‌ترین روزنامه‌ها در تاریخ مطبوعات فارسی‌زبان است که نقش بزرگی در بیداری ایرانیان داشت.

مادران شنبه؛ دادخواهان «ناپدیدشدگان قهریِ» ترکیه

مهدی شبانی

مادران شنبه، زنانی که فرزندانشان در خشونت‌های سیاسی ترکیه ناپدید شده و به قتل رسیده‌اند، سال‌های زیادی‌ست که هر هفته همراه با خانواده‌هایشان در مرکز شهر استانبول جمع می‌شوند تا برای ناپدیدشدگانِ خود دادخواهی کنند. مهدی شبانی در این گزارش ویدیوئی داستان آنان را نقل کرده است.

حسن، کارشناس قهوه

مریم جاوید

حسن در مسابقه‌ی کارشناسی قهوه در ترکیه نفر سوم شده، او کسی را روی تشک کشتی زمین نزده، کسی را با مشت‌های خود از رینگ بوکس بیرون نینداخته است، برایش در مقام سوم کارشناسیِ قهوه سرود ملی هیچ کشوری پخش نشده اما در عوض صاحب کافه‌ای در محله‌ی فاتح استانبول به او تلفن کرده و استخدامش کرده است. حسن یک سال و نیم پیش از تهران آمده، آذری است و ترکی استانبولی را هم به روانی صحبت می‌کند.

خانه‌های دیگر استانبول

غزل صدر

اگر نمای خانه‌ها، شمایلی از ساکنان آن‌ها باشد، من از استانبول توریستی آمده‌ام به فقر حاشیه سر بزنم و حالا که اهالی محله‌ دوربین عکاسی را خوش ندارند، از درگاهی خانه‌هایشان عکاسی کرده‌ام که نشان دهم که در این‌جا هم امید و شادی هست. در چشم‌های زنی که گل می‌کارد هرچند ممکن است فردا خانه‌اش از فرط کهنگی فرو بریزد.

شبی را که در استقلال کُردی رقصیدیم یادت هست؟

غزل صدر

هواپیما از دریا میگذرد و استانبول پیدا میشود. این لحظه را، دقیقاً همین لحظه را در عکس‌ها دیده‌ام. عکس‌هایی از کسانی مثل خودم. کسانی که برای دیدار با خانواده‌هایشان به استانبول می‌آیند. به این نقطه و این لحظه که می‌رسند، انگار که ‌آیینی باشد نانوشته، عکس می‌گیرند. از لحظه‌ای که استانبول پس از دریا پیدا می‌شود و آن ساحل ‌آبی وسیع، می‌شود قرار دیدار.