آیا انسانها ذاتاً به خشونت گرایش دارند یا این که ارتکاب خشونت مستلزم غلبه بر بیمیلیِ ذاتی است؟ آیا غلبه بر این بیمیلی برای انسانهای مدرن دشوارتر از قرون گذشته است؟ آیا خشونت ابزار یا عملی اجتماعی است که به فرهنگ بستگی دارد؟
او از دههی 1990، کتابهای عامهپسندی دربارهی زبان، ذهن و رفتار انسان نوشته، اما در دههی اخیر به علت موضع نامتعارفش دربارهی وضعیت دنیا بیش از پیش شهرت یافته است. پس از بحران مالی سالهای 2009-2008، در حالی که دیگر نویسندگان سرگرم نگارش کتابهایی دربارهی ازهمگسیختگیِ عمیق جامعه بودند، پینکر سازِ مخالف زد و گفت که اوضاع دنیا بهتر از همیشه است.
از یک جهت، تاریخ بشر را میتوان فهرستی طولانیِ غمانگیزی از سنگدلی و بیرحمی دانست: جنگ، بردهداری، نسلکشی، و آزار و اذیت سیاسی. از جهت دیگر، به روشنی میتوان خطوط اصلیِ پیشرفت اخلاقی را دید. در واقع، تنها در دو قرن گذشته دو انبساط چشمگیر در «دایرهی اخلاق» رخ داده است. اولی عبارت بود از جابهجایی از «حقوق قبیلهای» به حقوق بشرِ جهانشمول. دومی عبارت است از تعمیم مستمر حقوق اخلاقی به موجودات غیربشری.
آیا جنگ جزئی از ماهیت بشری است؟ جنگ چه ویژگیای دارد که هم باعث ترس است و هم چیزی ستایشبرانگیز؟ جنگها چگونه در سازماندهی جوامع بشری مؤثر بودهاند؟ آیا جنگ مسئلهای زیستشناختی است یا فرهنگی؟
آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، دیروز در نخستین سخنرانی هفتاد و سومین مجمع این نهاد جهانی به رهبران دنیا هشدار داد که جهان بیش از پیش دستخوش بینظمی و آشوب است و رفاه عمومی تأمین نشده است. از سال ۲۰۱۶، که برخی آن را واقعاً «بدترین سالِ تاریخ» میدانند، موجی از نظرهایی به راه افتاده...