آیا حذف افراد از رسانههای اجتماعی، به شکلی بنیادین موجب تغییر نحوهی سازماندهی سرگرمی و تفریح میشود؟ اگر شاخصهای گفتگوهای روزانهی خود را تغییر ندهیم و همگی از این رسانهها خارج نشویم، پاسخ مثبت است.
استفاده از هنر خودنگاری برای اعتراض و نافرمانی از هنجارهای اجتماعی سابقهای طولانی دارد و امروز هم به وسیلهای برای اعتراض به تبعیضات نژادی در آمریکا تبدیل شده است.
انکارشده، در آن حال که اجتماع همهی امتیازاتش را ناچیز انگاشته است، تک و تنها و تُهی، به خودوانهادهشده، درمانده، سر در گریبان، و مستأصل، به دیوار تکیه داده، نه به خود. آدمها تک و تنها گیر میافتند، یکی یکی. مرگ هم هر کس را تنها گیر میآورد. مرگ و نومیدی، دو همزاد. تصویری ساده و تکاندهنده از جوانان ما.
اگر حقوق شما پایمال شده باید چارهای داشته باشید. در حالت طبیعی راه چاره قانون و دادگاهها هستند اما وقتی با نوعی بیعدالتیِ سخت و همهسویه روبهرو میشویم راه چاره مقاومت است. اما هنگامی که دیگران دارند مقاومت میکنند و ما با اهدافشان همدلایم چه باید کرد؟ پاسخ غافلگیرکننده است.
میان طیف انسانهای «ناراحت» این دههها که جوکر نمایندهی آنان است با جوان ایرانی هر یک از دهههای اخیر که جوانی خود را تباهشده میبیند، احساسهای مشترک فراوان و قابل درکی وجود دارد: احساس کنارگذاشتهشدن از دایرهی فعالیت ثمربخش و منجر به قدرت و امنیت اجتماعی، احساس سرخوردگی از به نتیجه رسیدن تحصیلات و انتخابهای اصلی مسیر زندگی فردی و احساس مداومِ درجا زدن.
کمپین «خیابان: تریبون زندانی سیاسی»، سه سال پیش از سوی یک گروه مخفی در دفاع از زندانیان سیاسی به راه افتاد که شبانه گرافیتیهایی در اعتراض به بازداشت فعالان سیاسی و مدنی را در خیابانهای شهر حک میکرد. فعالان این کمپین، به مرور از دایرهی زندانیان سیاسی فراتر رفتند و بسیاری از خیابانهای شهرهای مختلف ایران را تابلویی برای ثبت اعتراضات مردم کردند.