پاره کردن تابلوها و نقاشیهایی که حاکی از تبعیض جنسیتیاند یا خراب کردن تندیسهای نژادپرستانه همانقدر که مشکلاتی را حل میکند مشکلات زیادی را هم به وجود میآورد. راه بهتری برای نبرد با نفرت وجود دارد.
پس از فروپاشی رایش سوم، مردم آلمان دیگر کشورها را مقصر جنگ جهانی دوم میدانستند. در سال ۱۹۵۲، ۶۸ درصد از آلمانیهایی که از آنها نظرسنجی شده بود به این پرسش که چه کسی جنگ جهانی دوم را آغاز کرد پاسخی غیر از «آلمان» دادند، و چنین بود تا دههی ۱۹۶۰ که این عقیدهی عمومی به اقلیت رسید.
کسی در اردوگاه کار اجباری ویلون مینوازد. پناهجویی کتاب شعر با خود دارد. وقتی ما را به بقا و فردای خود اطمینانی نیست هنر به یاری ما برمیخیزد.
هرگاه به کسی میگویم که مرکزی را اداره میکنم که فلسفه را به زندگی کودکان میآورد، بیشتر اوقات با حیرت و شگفتی او مواجه میشوم، و گاه با شکاکیت و ناباوری آشکار. کودکان چطور ممکن است مشغول فلسفه شوند؟ برایشان بیش از حد دشوار نیست؟ سعی میکنی چه کنی، به بچههای کودکستانی کانت درس میدهی؟ یا، با کمی بدگمانی بیشتر، چه نوع فلسفهای به آنها یاد میدهی؟
در پسِ بحران اعتماد به نهادهای مدنی بیشک یکی از عوامل، به مدرسه مربوط میشود. ما در مقام شهروندان دیگر به طور کلی به حرف مسئولان اعتماد نداریم. ما به حکومت و نهادهای مدنی اعتقادی نداریم. این هم چیزی بسیار خوب و هم چیزی بینهایت مسئلهساز است زیرا وقتی شما نسبت به مراجع و مسئولان تردید میکنید، باید بتوانید مراجع خودتان یا مراجع دیگری را به جای آنها بگذارید.
حال که یک میلیون نوع از موجودات زنده در معرض خطر نابودی قرار گرفتهاند، دهها کشور ناگزیر دست به اقداماتی برای حفظ دستکم ۳۰ درصد از خاک و آب کرهی زمین تا سال ۲۰۳۰ زدهاند. اما بسیاری از مردمانی که نسلها با موفقیت از طبیعت محافظت کردهاند در تصمیمگیری دربارهی این مسئله هیچ نقشی ندارند.