. دورانِ ما دوران دلهره و تشویش است ــ نوعی اضطرابِ وجودی و فرسودگیِ ذهنی در زندگیِ روزمره به چشم میخورد، نوعی سردرگمیِ بیسابقه که هنوز چندان حاضر به اذعان به آن یا قادر به درکش نیستیم.
آنچه همیشه مرا آزار داده، این است که در خاورمیانه ما نویسندگان و شاعران، چنانکه باید و شاید حامیِ یکدیگر نیستیم.
لحظاتی در زندگی هست که همهی آدمها باید نوعی قهرمان بشوند. اگر شاعر هستی، با کلماتت میجنگی، اگر نقاش هستی با نقاشیهایت... اما نمیتوانی بگویی ببخشید من شاعرم مرا معاف کنید. وقتی تا این حد رنج، نابرابری و بیعدالتی در جهان هست نمیتوانی چنین چیزی را بر زبان بیاوری.
امروز حدود ۵ میلیون از اتباع ترکیه در خارج از مرزهای این کشور زندگی میکنند و این روند مهاجرت همچنان ادامه دارد. هر چند به دلایلی که در ادامه میخوانید، بایگانی کامل و تاریخچهی دقیقی از ادبیات نسل اول مهاجران ترک در دسترس نیست اما دستکم این متون پرشمارند و دربارهی آن نیز بسیار نوشته شدهاند. در نتیجه، این مقاله تنها روزنهای به این خردهفرهنگ پویا به روی علاقهمندان خواهد گشود.
پاسخ به این پرسش که اروپا برای ترکیه چه جایگاهی دارد، به طور چشمگیری در طول ۱۰ سال اخیر تغییر کرده است. وقتی ترکیه از نزدیکی با اروپا پا پس کشید و به ملیگرایی، اسلامگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی، و حتی بدتر، به زنستیزی و تبعیض جنسیتی رو آورد، در مقابلْ نظر اروپاییها نیز نسبت به ترکیه به شکلی سیستماتیک منفی شد.
قبلاً عاشق خشمم بودم. وقتی جوان بودم، این آتش سوزان، این خشم پنهان را ارزشمند میشمردم، خشمی که مثل فانوس در دست میگرفتم، بی آنکه بفهمم منبع نور و گرما نیست و در عوض پوستم را میسوزاند. در آن زمان احساس میکردم که خشم خوب است.