ادبیات تُرکی و مهاجرت
trtworld
از ذوق و ذائقه و سواد که بگذریم، شیرازهی ادبیات ــ شعر و داستان و رمان و حتی هنرهای گوناگون ــ در تنش میان افکار و رفتار بشر با هستی پیرامونی شکل میگیرد. بنابراین، آنچه روزمره و عادی به شمار نمیرود، کشش و کوشش بیشتری برای آفرینش ایجاد میکند. یکی از این اتفاقات نامعمول در زندگی «مهاجرت» است؛ وقتی در گذر سالیان بر تعداد مهاجران افزوده میشود، به تدریج جامعهی نوپایی معروف به دیاسپورا شکل میگیرد که فرهنگی با ویژگیهای منحصربهفرد دارد. هنر و ادبیات، «ویترین» و «زبان گویا»ی این خردهفرهنگ جدید است که به شناخت و درک و همزیستی دیگران با آن جامعه کمک میکند.
امروز حدود ۵ میلیون از اتباع ترکیه در خارج از مرزهای این کشور زندگی میکنند و این روند مهاجرت همچنان ادامه دارد. هر چند به دلایلی که در ادامه میخوانید، بایگانی کامل و تاریخچهی دقیقی از ادبیات نسل اول مهاجران ترک در دسترس نیست اما دستکم این متون پرشمارند و دربارهی آن نیز بسیار نوشته شدهاند. در نتیجه، این مقاله تنها روزنهای به این خردهفرهنگ پویا به روی علاقهمندان خواهد گشود.
به نظر رابرت پی.فین، رمانهای تُرکی به عنوان اسناد و مدارک رویدادهای تاریخی نقش مهمی ایفا میکنند و نشان میدهند که قدرتمندان هر دورهای در تصمیمگیری برای جامعه نقش مهمی داشتهاند.
فین در کتاب «رمان تُرکی» تولد رمان ترکی در دورهی عثمانی و در فاصلهی سالهای ۱۸۷۲ تا ۱۹۰۰ میلادی را بررسی میکند. او که در دانشگاههای نیویورک و پرینستون با تمرکز بر فرهنگ خاورمیانه به پژوهش مشغول است، توضیح میدهد که چاپ و نشر رمان در دوران عثمانی در سال 1862 با برگردان ترکی آثار فرانسوا فنلون، از جمله رمان «تلماک»، آغاز شد و به جامعهی درهمشکستهی آن دوران نیروی تازهای بخشید.
روزنامهی «حریّت» در ۱۹ اکتبر ۲۰۲۰ به نقل از وزارت خارجه ترکیه گزارش داده که مهاجران ترک در ۱۵۲ کشور دنیا و عمدتاً در ۲۰ کشور پراکندهاند. قارهی اروپا با ۲ میلیون ترک در آلمان، ۷۰۰ هزار ترک در فرانسه، ۵۰۰ هزار ترک در هلند و ۴۰۰ هزار ترک در بریتانیا؛ بزرگترین گروه از مهاجران ترکتبار را در خود جای داده است.
برای بررسی ادبیات این گروه ابتدا باید اشاره کرد که این مهاجران را میتوان به سه نسل متفاوت دستهبندی کرد که در این مقاله از آنها با عنوان «نسل اول؛ کارگران مهاجر»، «نسل دوم؛ نویسندگان مهاجری که برای تحصیل، تجارت یا به دلایل سیاسی ترکیه را ترک کردند» و «نسل سوم؛ فرزندان مهاجران» یاد خواهیم کرد. بنابراین، مبنای این تمایز نه سن و سال بلکه تاریخ و علت مهاجرت و جایگاه مهاجر در جامعهی میزبان است.
جمال ساکالی، نویسندهی ترک، در شمارهی ۲۰۱۸ مجلهی پژوهشی «مونوگراف»مقالهای با عنوان «نگارش به زبان متوسط» دربارهی ادبیات مهاجرت نوشته که بر ادبیات مهاجران دوران پسا استعمار تأکید میکند و متون پیش از آن را صرفاً «فریاد کمک» میخواند. منظور ساکالی فضای خلأ یا رفت و برگشتی است که میان دو زبان و دو فرهنگ مبدأ و مقصد برای نویسندهی مهاجر شکل میگیرد و او آن را زیباییشناسیِ گذار نیز میخواند؛ اما به نظر نگارندهی این سطور، گزینش این عنوان برای اشاره به متون نسل اول مهاجران ترک بیراه نیست زیرا این نسل ابتدا نه نویسنده بلکه مردان کارگری بودند که بنا بر قراردادهای اقتصادی میان ترکیه و اروپای غربی به این کشورها اعزام شدند. یک سال پس از شکلگیری اتحادیهی اروپا در پیمان لیسبون، یعنی در سال ۱۹۵۹، دولت آنکارا درخواست کرد که به این اتحادیه بپیوندد و اروپاییها پیشنهاد کردند که این روند با معاهدات اقتصادی آغاز شود، معاهداتی از جمله ایجاد اتحادیهی گمرکی و ادغام سیاست اقتصادی و تجاری که شورای اروپا بر اجرای آن نظارت میکند. یکی از بندهای این پیمان حرکت آزاد مشاغل و سازمانها و خدمات میان مرزهای ترکیه و اتحادیهی اروپا بود. اروپاییها برای بازسازی ویرانههای جنگ دوم جهانی به نیروی کار ساده و ارزان نیاز داشتند. بنابراین، میان ترکیه و هر یک از کشورهای اروپای غربی قراردادهایی برای اعزام کارگر به امضاء رسید که اولیناش در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۱ با آلمان بود. البته مهاجرت کارگران ترک به اروپا از نیمهی دوم دهه ۵۰ میلادی در قالب اقدامات فردی آغاز شده بود. این معاهدات اقتصادی نتایج اجتماعی پیشبینیناپذیری داشت. برای مثال، میتوان به این امر اشاره کرد که کارگران اعزامی مردان تنها بودند و این مهاجرت به فروپاشی بسیاری از خانوادهها انجامید. علاوه بر این، قراردادها مدت معین یک ساله داشت و پس از آن کارگرانِ ترک باید به کشور خود بازمیگشتند اما در عمل این اتفاق رخ نداد. مثلاً به دنبال رکود اقتصادی ۱۹۶۶-۶۷ در آلمان، ۷۰ هزار کارگر ترکِ بیکار به هلند و بلژیک نقل مکان کردند. این کارگران که اغلب بیسواد بودند، با زبان و فرهنگ کشور میزبان آشنایی نداشتند و حالا با مشکلات زندگی سخت هم روبهرو بودند؛ بعضی از آنها کمکم آموزش دیدند و از دههی 1970 شروع به نوشتن کردند. مکس فریش، رماننویس سوئیسی، در سال ۱۹۶۷ دربارهی حضور کارگران ترک در اروپا کتابی با این عنوان نوشت: «ما کارگر میخواستیم، اما مردم آمدند.» در واقع، این نویسندهی آلمانیزبان ــ که به هویت، فردیت، مسئولیت، اخلاق و تعهد سیاسی میپرداخت ــ اشاره میکند که مهاجران اقتصادی تنها ابزار بازسازی اروپای جنگزده نبودند بلکه فرهنگی را با خود به همراه آوردند و ناآشنایی با زبان کشورِ میزبان به تضاد دو فرهنگ و ایجاد مشکلات اجتماعی دامن زد. در کتابهای دیگری که دربارهی کارگران مهاجر ترک نوشته شده علاوه بر مشکلات یادگیری زبان به ناسازگاری آنها با زندگی مدرن نیز اشاره شده است. این کارگران، بیکار و بیسواد و اغلب برخاسته از روستاها و طبقات پایین جامعه بودند و برخی حتی در سراسر زندگی خود به هیچ شهری قدم نگذاشته بودند.
چاپ و نشر رمان در دوران عثمانی در سال 1862 با برگردان ترکی آثار فرانسوا فنلون، از جمله رمان «تلماک»، آغاز شد و به جامعهی درهمشکستهی آن دوران نیروی تازهای بخشید.
پیش و بیش از محتوای آثار این کارگران مهاجر، نفس این مهاجرت به حدی در ترکیه مهم بوده است که از نیم قرن گذشته تا امروز کتابهای بسیاری دربارهی ابعاد آن منتشر شده است. ترکبیلیگ ــ مجلهی معتبر دانشگاه حاجی تپه که از سال ۲۰۰۰ منتشر شده است ــ در ششمین شمارهی خود در اول ژوئن 2003 به تعدادی از کتابهایی که دربارهی نسل اول مهاجران ترک نوشته شده اشاره میکند.
برای مثال، میتوان به «ادبیات ترکی در آلمان» (1991) و «موافقان و مخالفان ترکی که به آلمانی مینویسند»، (1994) نوشتهی آیتاچ گورسل، «مهاجرت نیروی کار به خارج از کشور از نظر تغییرات اجتماعی»، نوشتهی برکای فوگن (1988)، «درد آلمان»، نوشتهی مهمت امین (1979)، «بازتاب مهاجرت به آلمان در رمان ترکی»، نوشتهی نارلی مهمت (2002) اشاره کرد.
همانطورکه بسیاری از نویسندگان ترک گفتهاند، بیسوادی نسل اول مهاجران سبب شده است که بایگانی کامل و تاریخچهی دقیقی از نوشتههای این نسل در دسترس نباشد.
بکر ییلدیز، که در سال ۱۹۳۳ در شهر اورفه متولد شد، از اولین کارگرانی بود که به نویسندگی روی آورد و کتابهای متعددی نوشت که از آن جمله میتوان به «نان آلمانی»، «ترکها در آلمان» و «درد... درد... درد» اشاره کرد. او در بخشی از «نان آلمانی» که جدیدترین ویراست آن در سال ۲۰۱۱ توسط انتشارات اورست در استانبول چاپ شده است، مینویسد: «چراغ شب را خاموش میکنم. نمیتوانم بلافاصله بخوابم. هنوز خستهام. سالها بعد، یک شب دیگر در آلمان... سه تا پنج کیلومتر دورتر از این جا، ده سال پیش من برای اولین بار در یک کلبه خوابیدم. آن شب به همسر، فرزندان و اقوام خود فکر میکردم.»
ییلدیز در کتابهایش از مشکلات کارگران ترک در جنوب شرق اروپا، از جمله بیسوادی، بیکاری، بیسرپناهی و فقر، سخن گفته است. او بعد از سالها کارگری در آلمان به وطن خود بازگشت و چاپخانهی آسیا را افتتاح کرد و بعدها از مشکلات خارجی/غریبه بودن در آلمان نوشت. تعدادی از داستانهای او در ترکیه جوایز ادبی به دست آورده و به فیلم برگردانده شدهاند.
ارس اورن نیز از اولین نویسندگانی است که به نسل اول مهاجران ترک پرداخت. او در سال ۱۹۳۹ در استانبول متولد شد و در ۳۰ سالگی به برلین نقل مکان کرد. او سردبیر اس.اف.بی بود و جوایز بسیاری از جمله جایزهی افتخاری فرهنگستان هنرهای زیبای ایالت باواریا را در سال ۱۹۸۱ دریافت کرد. او در سال 1999 مدرس دانشگاه توبینگن بود و از سال ۲۰۱۲ عضو فرهنگستان کنسه در برلین شد. رمان «زندگی مخفی» او در انگلیسی با عنوان «پلیس نه، لطفاً» شهرت دارد که به مشکلات زندگی غیر قانونی گروهی از مهاجران ترک در اروپا میپردازد.
فقیر/طاهر بایکورت نیز یکی از مشاهیری است که دربارهی کارگران مهاجر ترک نوشته است. از بایکورت دهها مجموعه شعر، داستان کوتاه و رمان چاپ و به زبانهای مختلف، از جمله آلمانی و روسی، ترجمه شده است. بنا به خاطرات مادرش الیف، او در ۱۵ ژوئن ۱۹۲۹ در روستای یشیلووا از توابع بوردور ترکیه به دنیا آمد و ۱۱ اکتبر ۱۹۹۹ در اسن آلمان درگذشت.
بایکورت در سهگانهی دویسبورگ به کارگران مهاجر ترک پرداخت. از این مجموعه رمان «کورههای بلند» (1983) به روند بیگانگی شخصیت اصلیِ داستان، ابراهیم موتلو ــ کارگر مهاجر در آلمان ــ پرداخت. «راین بزرگ» (1986) به تنهایی آدمی میپردازد که در سن پایین مجبور به ترک وطن شد و «نصف نان» (1997) زندگی کارگر تنهایی پس از مرگ همسرش در آلمان را روایت میکند.
شهرداری دویسبورگ به افتخار بایکورت مراسم دوسالانهای با عنوان «جایزهی فرهنگ» را برگزار میکند و به این وسیله از آثار ادبی برگزیده در زمینهی رواج همزیستی و درک متقابل فرهنگی تقدیر میکند.
نورسل دوروئل، متولد سال ۱۹۴۱ استانبول، که در تی.آر.تی ــ اولین رادیو تلویزیون ملی ترکیه ــ کار میکرد، از اولین زنانی بود که به زبانهای ترکی و آلمانی دربارهی نسل اول مهاجران ترک کتاب نوشت. او در سال ۱۹۸۱ با نگارش رمان «گوزنها، مادرم و آلمان» دو جایزهی معتبر ادبی ترکیه را از آنِ خود کرد. فسون آکاتلی، منتقد ادبی، دربارهی نوشتههای دوروئل میگوید: «ما با داستاننویسی دقیق و موشکاف روبهرو هستیم که جزئیات را زنده میکند.»
یوکسل پازارکایا، نویسنده و مترجم فقید ترک، در سال ۱۹۴۰ در ازمیر متولد شد. ۱۸ ساله بود که برای تحصیل به آلمان مهاجرت کرد و در دانشگاه اشتوتگارت شیمی، فلسفه، زبان و ادبیات آلمانی را فرا گرفت. پازارکایا از سال ۱۹۷۳ سرودن شعر و نوشتن مقاله و رمان و ترجمهی آثار ادبی را آغاز کرد. او در سال ۱۹۸۱ تئاتری مخلوط از فرهنگ و زبان ترکی و آلمانی ابداع کرد. در سال ۱۹۸۶ سردبیر رادیو و.د.آر در کلن شد. پازارکایا که در نوشتههای خود به مشکلات ناشی از تضادهای فرهنگی مهاجران میپرداخت، در سال ۲۰۰۲ آثاری از اورهان ولی، ناظم حکمت و عزیز نسین را به آلمانی ترجمه کرد و از سوی دانشگاه فنی درسدن جوایزی دریافت کرد.
مکس فریش، رماننویس سوئیسی، در سال ۱۹۶۷ دربارهی حضور کارگران ترک در اروپا کتابی با این عنوان نوشت: «ما کارگر میخواستیم، اما مردم آمدند.»
در ابتدا آثار ادبیِ کارگران مهاجر ترک را «ادبیات کارگران میهمان» مینامیدند اما بعدها عبارت ادبیات ترکی-آلمانی را برگزیدند زیرا بعد از گذر سالها به هر دو فرهنگ احساس تعلق میکردند. شگفت نیست که جمال ساکالی در مقالهی خود از این امر با عنوان زیباییشناسی گذار یاد میکند.
از دیگر نویسندگان نسل اول مهاجران ترک میتوان به این اسامی اشاره کرد: فتحی جنگجو، گونی دال، امینه سوگی اوزدمار، شناسی دیکمن، حبیب بکتاش، نوزاد سرفراز، اوزگن ارگین، گنول ازگول و صالحه شینهارد.
مضامین مشترکی در میان نوشتههای این نسل به چشم میخورد، از ناتوانی اهالی آناتولی در پیگیری کارِ کارخانه و درگیریهای ناشی از اختلاف با آلمانیها و وقایع خندهدار تا مشکلات ناشی از بیکاری و کار غیر قانونی و اخراج و بازگشت.
«مولود آسار» اهل قونیه است. او در دانشگاه آنکارا علوم سیاسی خواند و بعد از کودتای نظامی ۱۲ مارس ۱۹۷۱ دستگیر و محاکمه شد. سپس در سال ۱۹۷۸ برای ادامهی تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه کلن به آلمان غربی مهاجرت کرد. آسار به عنوان مترجم رسمی از «اتاق صنعت و تجارت دوسلدورف» مجوز فعالیت دریافت کرد و در دویسبورگ به آموزش فرزندان مهاجران پرداخت.
مولود آسار به روزنامهی آنلاین «دیوار» ــ که فعالیت خود را به دو زبان ترکی و انگلیسی از 8 اوت 2016 با تمرکز بر سیاست و فرهنگ ترکیه آغاز کرده ــ میگوید: «بسیاری از نویسندگان نسل دوم ــ از جمله من ــ خود را نه به عنوان نسلی بینابینی بلکه به عنوان نسلی دو فرهنگی و دو زبانه میدیدیم که هر دو فرهنگ را در هویت خود ترکیب کرده و میسازد. نوشتههای نسل ما نشان میدهد که مشکلات مهاجران در واقع بخشی از مشکلات مردم بومی است. مهاجران برای آلمان «ثروت»اند و نه «مشکل». آثار نسل ما این دو جامعه را به زندگی مشترک و همبستگی دعوت میکند.»
از جمله آثار مولود آسار میتوان به «معضل مهاجران / معضل آشنایی» (1986) اشاره کرد که مجموعه شعرهای ترکی و آلمانی اوست.
«شاکر/ایراکر بیلگین» در سال ۱۹۵۱ در شهر بولو ــ منطقهای کوهستانی بین استانبول و آنکارا ــ متولد شد. او در استانبول معلم تربیت بدنی بود و در سال ۱۹۸۲ به دلیل وابستگی به «دوریمجی سل» ــ یک گروه چپ که در فاصلهی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۴ به فعالیت مسلحانه مشغول بود ــ دستگیر شد و پس از آزادی وارد دنیای تجارت شد. سپس به کلن مهاجرت کرد و در کنار تدریس در مدرسه، به نوشتن روی آورد. اشعار و داستانهای او به ترکی و آلمانی منتشر شده است. بیلگین از جمله به مشکلات مهاجران کرد ترکیه میپرداخت که در پی کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به اروپا پناه آورده بودند. اکثر آثار او به آلمانی ترجمه شده است. اولین کتاب بیلگین، «خورشید هر روز طلوع میکند» (1988)، به مشکلات دوران زندان او میپردازد. او در سال ۱۹۹۸ «غریبه در غربت» را نوشت که با عنوان «خارجی در تبعید» ترجمه شده است. کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ در ترکیه به چهار سال تنش سیاسی در این کشور پایان داد اما نظامیان کودتاچی تا سال ۱۹۸۳ که انتخابات برگزار شد حکومت نظامی بر پا و مقررات سختگیرانهای را اجرا کردند. برای مثال، میتوان به ممنوعیت فعالیت کردها اشاره کرد. بیلگین در رمان خود داستان یک جوان کرد را که به آلمان فرار کرده روایت میکند. کمال یکی از بیشمار کردهایی است که در آن سالها به اروپا گریختند. آلمان تقاضای پناهندگی کمال را رد میکند. او در آلمان با دختری به نام سابین همخانه است. این کتاب روایت تبعید و رنج و ناامیدی کمال است که بیلگین در طول مهاجرت خود با آن روبهرو شده است. سرانجام فرانسه به کمال پناهندگی میدهد و در ادامه بیلگین شرح حال او را توصیف میکند که آلمانی را به خوبی فرا گرفته اما زبان فرانسه نمیداند و با دشواریهایی مثل دلتنگی، احساس تنهایی، مشکلات روحی و روانی و تلاش برای سازگاری با محیط جدید دست در گریبان است.
اوزهان جتینر و حکمت آسوتای، دو دانشجوی دورهی دکترای زبان آلمانی در دانشگاه تراکیا، با نگارش مقالهای در بولتن علوم اجتماعی «بالکان و خاور نزدیک» به این رمان شاکر بیلگین و به مشکلات تبعید از جمله بیکاری و بیپولی، احساس بیارزشی و همچنین نژادپرستی پرداختهاند.
از میان دیگر نویسندگان و شاعران این نسل از مهاجران ترک میتوان به نامهایی مانند مراد قرهاصلان، آرتونچ بارین، هالیت اونال، سامی سلوک، مولا دمیرل، متین گور، علی اوزنچ چاغلار، موامر بیلگه و سیناسی دیکن اشاره کرد.
مولود آسار به «دیوار» میگوید: «غیر از بعضی مثل من که به ترکی و آلمانی مینویسم، زبان بقیهی نویسندگان این نسل عمدتاً ترکی است.»
به باور آسار، بسیاری از نویسندگانی که از فاشیسم ۱۲ سپتامبر فرار کردند و به اجبار یا اختیار به آلمان آمدند، نتوانستند با محیط آلمان سازگار شوند و گسستگی روابط عادی با ترکیه و زبان ترکی بر ماهیت و نوع زندگی آنها تأثیر منفی گذاشت.
البته سرگذشت «ملتم گورله» نشان میدهد که این گونه از مهاجرت ترکها همچنان ادامه دارد.
«پایه و اساس آثارم مثل پای ثابت گونیا در استانبول قرار دارد اما فکر میکنم که پای دیگر این گونیا میتواند دایرهی عظیمی را ترسیم و به سراسر دنیا سفر کند. ادبیات میتواند همزمان محلی و جهانی باشد.»
گورله یک دهه پس از پایان جنگ دوم جهانی در آلمان متولد شد و دوران کودکیاش را در ازمیر گذراند. او در استانبول فلسفه و هنر خواند و به رتبهی استادی و عضویت در هیئت علمی دانشگاه بوغازیچی ــ برترین دانشگاه ترکیه در ردهبندی علمی ــ دست یافت. پس از کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیهی 2016 در ترکیه، او یکی از امضاءکنندگان بیانیهای موسوم به فراخوان صلح بود که اسباب دردسر و محاکمهاش را فراهم کرد. در همان سال«ژاکت قرمز» شامل مجموعه مقالاتش در روزنامهی«بیر گون» از سوی نشر قوطی در استانبول چاپ شد. این روزنامه در ۱۴ آوریل ۲۰۰۴ در استانبول تأسیس شد و از سال ۲۰۱۳ میلادی ــ در پی اعتراضات پارک گزی ــ شمارگان آن سه برابر افزایش یافته و به ۲۵ هزار نسخه در روز رسیده است. ملتم گورله به آلمان مهاجرت کرد و اکنون در دانشگاه فرانکفورت ادبیات داستانی تدریس میکند. او در گفتوگویی با مجلهی دو زبانهی ترکی-آلمانی «رنگ» میگوید: «فکر نمیکنم که ادبیات خیلی از زندگی جدا باشد.» البته زندگی روزمرهی نسلهای مهاجر ترک با یکدیگر عمیقاً متفاوت است و این تفاوت در ادبیات آنها منعکس شده است. نویسندهی تارنمای رنگ، کتاب گورله را نه مجموعهای از مقالات بلکه رمان و زندگینامهی او میخواند. گورله از ترسهای نویسندگی به «رنگ» میگوید. اولین آن زن بودن است و سپس ترس از خوب ننوشتن در جایی که نویسندگان بزرگ میدرخشند: «بعد از مطالعهی آثار کافکا چگونه باید نوشت؟»
رسالهی دکترای گورله به اغوز آتای ــ نویسندهی فقید و از مشاهیر رماننویسی ترکیه ــ اختصاص دارد.
همانطور که آسار توضیح میدهد، مفهوم «فرود تلخ» در نوشتههای نسل بعد مهاجران با مفهوم «وطن دوم» جایگزین میشود. برای نسل بعدی کارگران، مشکل استقرار در میانهی دو وطن با دو فرهنگ به مشکلات قبلی اضافه میشود. این نسل تجربهی بیشتری دارد و در آثارش اشاره به مسائلی نظیر مشکلات سرزمین مادری و وطن دوم به چشم میخورد.
آسار دربارهی نسل سوم نویسندگان مهاجر ترک به دیوار میگوید: «این نسل بیش از مشکل هویت، با مسئلهی تعلق دست در گریبان است که منبعاش نژادپرستیای است که همواره در آلمان وجود داشته است.»
اکثر نویسندگان نسل سوم فرزندان مهاجرانیاند که یا نسل قبلی آنها مهاجرت کرده و فرزندان زادهی کشور میزباناند یا همراه خانواده مهاجرت کردهاند و از این نظر میان زبان و فرهنگ مادری در خانه و زبان و فرهنگ آلمانی در خیابان و مدرسه و دانشگاه و محل کار دوشقه شدهاند؛ بهویژه آنهایی که امکان سفر دارند و تابستانها از ترکیه بازدید میکنند. به همین علت است که علاقهی همزمان به هر دو کشور در ادبیات این نسل موج میزند.
آسار به «دیوار» میگوید: «این که جنبش ادبی مهاجران ترک در آلمان دههی 1970 «ادبیات کارگران میهمان»، در دههی 1980 «ادبیات بیگانگان» و «ادبیات مهاجر» و در دههی 1990 «ادبیات بینفرهنگی» خوانده شده، از سویی نشاندهندهی تغییر دیدگاه جامعهی آلمان نسبت به چهرههای ادبی مهاجر و از سوی دیگر نشانهی اهمیت محتوایی نوشتههای این نسل فرهیخته است.»
از جمله سرآمدان نسل سوم مهاجران ترک میتوان به «الیف شفق» اشاره کرد. او با نام سحر الیف در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ از پدر و مادری ترک در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد و بعدها نام مادرش، الیف، را برای خود برگزید و امروزه به الیف شفق شهرت دارد. او همچنین فعال حقوق زنان، حقوق اقلیتها و آزادی بیان است و دربارهی طیف وسیعی از موضوعات، از جمله سیاست و فرهنگ جهانی، آیندهی اروپا و ترکیه و خاورمیانه، دموکراسی و کثرتگرایی، مینویسد.
او که به دو زبان ترکی و انگیسی قلم میزند و تا کنون ۱۷ کتاب منتشر کرده است، به مجلهی ترکیه-بریتانیا میگوید: «پایه و اساس آثارم مثل پای ثابت گونیا در استانبول قرار دارد اما فکر میکنم که پای دیگر این گونیا میتواند دایرهی عظیمی را ترسیم و به سراسر دنیا سفر کند. ادبیات میتواند همزمان محلی و جهانی باشد.»
او در بخش دیگری از این گفتوگو دربارهی تجربهی زندگیاش میگوید: «از کودکی بارها و بارها احساس "دیگری بودن" کردهام!» او میافزاید که نظر خوانندگان برای وی مهم است و به انتقاد نخبگان اهمیتی نمیدهد. این نوعی نگاه بالا به پایین نیست بلکه حاصل تجربهی زندگی متفاوت اوست: «عدم تعلق، ناتوانی از تعلق کامل، تلاش برای باقی ماندن در بلاتکلیفی... من با این احساسات بسیار آشنا هستم... اگر به عناوین و موضوعات کتابهایم نگاه کنید، همیشه نوعی حالت برزخی و ناتوانی از بقا در آنها به چشم میخورد و من این را تجربه کردهام.»
شفق، که رمان جدیدش، «ده دقیقه و سی و هشت ثانیه»، در سال ۲۰۲۰ نامزد دریافت جایزهی معتبر بوکر شد، دربارهی روند مهاجرت از کشورش خیلی بدبین نیست: «میتوان امیدوار بود که افراد بیشتری با فرهنگهای مختلف روبهرو شوند، زبانهای مختلف را بیاموزند و ابراز وجود کنند، و شاید هویت شهروندی جهانی را بپذیرند... در خارج از کشور افراد مهاجر یا تبعیدی با یکدیگر همبستگی نشان میدهند. با افزایش تنوع شهروندان ترکیه در خارج از کشور به دلایل مختلف، به نظرم شکلگیری شبکههای همبستگی در حال افزایش است و میتوانیم این شبکهها را دیاسپورا بنامیم.»
رمان جدید الیف شفق دقایق هوشیاری پس از مرگ لیلا، یکی از روسپیان استانبول، را روایت میکند.
از دیگر نویسندگان نسل سوم مهاجران ترک میتوان به نوفل شنبه، ظفر شنوکاک، فریدون زیمو اولو، آکیف پیرینچیک، زهرا چوراک، عثمان انگین، سلیم آزدوغان و دنیز اوده اشاره کرد.
آ. تی. وای. جی تنها اتحادیهی صنفیِ فعال نویسندگان مهاجر ترک در اروپا است که اکثر اعضای آن در آلمان و هلند اقامت دارند و آخر هفتهها جلساتی برگزار میکنند و در امور فرهنگی فعالاند. مولود آسار، که از بنیانگذاران و سخنگویان این مرکز فرهنگی است، در مورد موانع نسل سوم به «دیوار» میگوید: «نسل امروز با مشکل دسترسی به خوانندگان مواجه است زیرا در هر دو کشور ــ ترکیه و آلمان ــ دستکم یا نادیده گرفته میشود... برای غلبه بر این شرایط باید بیوقفه مبارزه کند. علاوه بر این، هیچ زیرساخت یا نهادی برای ارزیابی آثار این نویسندگان و نقد عینی آنها وجود ندارد. به همین علت، ارتقای کیفی ادبیات دشوار میشود...»