نگذاشتم که آغوش مادرش خالی شود
آلما بیگم
اصلاً نمیشد سن و سالش را حدس زد، تو گویی هزاران سال عمر کرده بود. به اندازهی صدها سال چین و چروک دور گردنش حلقه بسته بود.
اصلاً نمیشد سن و سالش را حدس زد، تو گویی هزاران سال عمر کرده بود. به اندازهی صدها سال چین و چروک دور گردنش حلقه بسته بود.
وقتی که جنگ به سراغ غزه آمد، من و همسرم نمیخواستیم غزه را ترک کنیم. میخواستیم کنار والدین و خواهران و برادرانِ خود بمانیم زیرا میدانستیم که خروج از غزه یعنی ترک کردنِ آنها.
آیا برای دستیابی به صلح باید دشمنانِ خود را به زانو درآوریم، آنها را شبیه به خود کنیم، یا اینکه تفاوتهایشان را بپذیریم و با آن تفاوتها کنار بیاییم؟
«پاسخهایم را در شرایطی بهشدت دشوار، در میان دهها زندانی، با سری خمیده روی زانوانم نوشتهام.»
در آوریل ۲۰۰۳، نیروهای ارتش آمریکا وارد بغداد شدند. چند عراقی در یکی از میدانهای اصلیِ شهر سعی میکردند که یکی از مجسمههای بزرگ صدام حسین را پایین بکشند.
امنیت انسانی یعنی «رهاییِ آدمیان از تهدیدهای شدید، گسترده، طولانی و فراگیری که زندگی و آزادیشان را به خطر میاندازد.»
«روانشناسی صلح» را میتوان همسایهی خوبِ انسانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل دانست. هدف اصلیِ «روانشناسی صلح» بررسی شیوههای پایان دادن به منازعات میانفردی و درگیریهای بینالمللی است.
من در جنگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم. بیست سالِ اولِ زندگیام را در افغانستانِ پس از حملهی آمریکا گذراندم. جنگ فقط چند ماه از من بزرگتر بود.