در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، ستوان کورت روبر، کشیش و پزشک ارتش آلمان در استالینگراد، تصویری از حضرت مریم و فرزندش عیسی مسیح را نقاشی کرد و به دیوار گِلیِ سنگرِ زیرزمینی آویخت. در اوج منازعات و مصائبی که بارها و بارها در تاریخ بشر رخ داده (و هنوز هم رخ میدهد)، مردم همیشه این احتمالات را در نظر مجسّم کردهاند: روشنایی، زندگی و عشق.
چنانکه عبدالفتاح سلطانی، وکیل سرشناس مدافع حقوق بشر، در مقدمهی کتاب علیه اعدام نوشته است: «سخنگفتن از مجازات اعدام ــ بهویژه در جوامعی چون ایران ــ امری بس دشوار است. این دشواری زمانی چند برابر میشود که پژوهشگری بخواهد بیهودگیِ این مجازات و غیرانسانیبودن آن را اثبات کند.»
خمرهای سرخ، سازمانی مائوئیستی که در سالهای دههی هفتاد میلادی حدود پنج سال در کامبوج حکومت میکردند، فجایع بزرگی مرتکب شدند که یکی از آنها پروژهی «ازدواج اجباری» بود. زخمهای این فاجعه هنوز هم برای بسیاری از مردم کامبوج باقیست، و در سالهای اخیر نمایشی از رقص در کامبوج اجرا میشود که دادخواهی و تسکینی برای این فاجعه است.
حرفهای زنانه، فیلمی ساختهی سارا پولی، کارگردان کانادایی است که اخیراً به نمایش عمومی درآمده و به علت طرح مباحث مهم فمینیستی و ساخت و پرداختی خلاقانه تحسین بسیاری را برانگیخته است. این فیلم با الهام از رویدادهایی واقعی ساخته شده و داستان زنان منزوی در یک گروه مسیحی به نام مِنونایت است که دور از جامعه زندگی میکنند و با انتخاب سرنوشتسازی مواجه میشوند.
مهران تمدن، مستندساز ایرانی ساکن فرانسه، امسال با دو فیلم در برلیناله حاضر شده است. اتفاقی که چندان معمول نیست. البته «بزرگترین دشمن من» و «جایی که خدا نیست» مضمون مشترکی دارند و دو قسمت از سهگانهای هستند که او قصد داشته دربارهی شکنجه و بازجویی در جمهوری اسلامی بسازد. «جایی که خدا نیست» برندهی جایزهی هیئت داوران مستقل در بخش فوروم برلیناله شد.
ماه گذشته ابراهیم الاصیل، تحلیلگر ارشد در «مؤسسهی خاورمیانه»، رشتهتوییتی را خطاب به کاربران ایرانی نوشت که بسیار پرمخاطب شد. الاصیل که اهل سوریه است و در خیزش سوریها علیه رژیم بشار اسد مشارکت داشت از تجربهی پرفرازونشیب و ناکام فعالان سوری و درسهای تلخ اما مهمی نوشته بود که آموختند.