تب‌های اولیه

سکوت دیگر بس است

اَلمودِنا کارّاسِدو، رابرت باهار

در اواخر نوامبرِ گذشته گروهی از نوجوانان اسپانیایی به سینمایی در مادرید رفتند که در آن جای سوزن انداختن نبود. وقتی فیلم شروع شد با توجه محض به داستان‌هایی درباره‌ی کشورشان گوش دادند که قبلاً هرگز نشنیده بودند. داستان‌‌ نوزادانی که در بدو تولد به زور از مادرانشان جدا شدند، داستان آدم‌های بی‌گناهی که پس از اعدام در قبرهای دسته‌جمعی به خاک سپرده شدند، داستان شکنجه و مبارزه‌ی نسل‌های متوالی‌ای که می‌خواستند پیش از به فراموشی سپرده شدنِ فجایعِ رخ‌داده، عدالت اجرا و از آنها اعاده‌ی حیثیت شود.

افول دموکراسی صرفاً معلول نادانی نیست

کاس موده

دموکراسی در بحران است و برخی از صاحب‌نظران، جهل و نادانی را علت آن می‌دانند. به شعار یک روزنامه‌ی مهم آمریکایی توجه کنید: «دموکراسی‌ها در ظلمتِ جهل می‌میرند.» این شعار، پاسخی ساده‌اندیشانه به ظهور اقتدارگرایی و پوپولیسم در سراسر جهان است. بی‌تردید، محبوبیت این شعار ناشی از توسل به همان منطق «جنبش روشنگری» است که شناخت را معادل با قدرت و پیشرفت می‌شمارد.

دام‌هایی که کنشگران برای خودشان پهن می‌کنند

علیرضا اشراقی

کنشگری قطعاً می‌تواند به تقویت دموکراسی کمک کند، ولی فقط به این نیست که گروه‌های کنشگر تشکیل دهیم و از مردم بخواهیم مشارکت کنند. کنشگری وقتی می‌تواند منجر به تقویت دموکراسی شود که افق امکانات پیش رویش را باز نگه دارد.  

آیا می‌توان به رغم اختلاف‌نظر شدید درباره‌ی واقعیت‌ها مصالحه کرد؟

کلِمِنس کَپِل

فرانک پرنده‌ای را در حیاط می‌بیند و معتقد است که این پرنده یک سهره است. گیتا که کنارش ایستاده همان پرنده را می‌بیند اما عقیده دارد که یک گنجشک است. چه واکنشی را باید از فرانک و گیتا انتظار داشت؟

پیشرفت حلزونی در مسیر برابری جنسیتی

مریم حسین‌خواه

«مجمع جهانی دموکراسی» که هرساله با شرکت مقامات تصمیم‌ساز سیاسی و فعالان مدنی برگزار می‌شود، فرصتی برای بحث و گفت‌وگو و یافتن راهکارهایی برای چالش‌های پیش ‌روی دموکراسی در سراسر جهان است. امسال موضوعات اصلی این مجمع «مشارکت عمومی، سیاسی و اقتصادی زنان» و «مبارزه با خشونت علیه زنان با توجه به جنبش #من‌هم» بود.

در حسرت دوران استبداد

آری شاپیرو-ویتولد شابلوفسکی

ویتولد شابلوفسکی، روزنامه‌نگار لهستانی، در کتاب جدیدش با عنوان «خرس‌های رقصان»، دو داستان تعریف می‌کند. اولی داستانی واقعی درباره‌ی خرس‌هایی است که در سال 2007، پس از ممنوعیت سنت نمایش خرس‌های رقصان در بلغارستان، از بند اسارت آزاد شدند. داستان دوم درباره‌ی آدم‌هایی است که از چنگ حکومت‌های سرکوبگر در کشورهای کمونیستی سابق رهایی یافتند.