تب‌های اولیه

آیا والدین اجازه دارند به کودکان‌شان اعتقادات دینی آموزش دهند؟

هلن دی ‌کروز

ریچارد داوکینز بارها ادعا کرده که پرورش دینیِ فرزندان نوعی کودک‌آزاری است. به گفته‌ی داوکینز، آموزش درباره‌یدین به کودکان پذیرفتنی است (و برای نمونه، به آنان کمک می‌کند که اصطلاحات فرهنگی را درک کنند) اما تلقین دین به کودکان (تعبیری که مقصود داوکینز از آن هر شکلی از آموزش و پرورش است که معتقدات دینی را به عنوان واقعیت آموزش می‌دهد) از نظر اخلاقی اشتباه و آسیب‌زاست.

سم هریس، خداناباوری معتقد به معنویت

اندرو اَنتونی

در میانه‌ی دهه‌ی نخست این قرن، انتشار چند کتاب درباره‌ی موضوعی واحد حاکی از ظهور جنبشی جدید بود. چهار نویسنده‌ی اصلی عبارت بودند از ریچارد داوکینز، کریستوفر هیچِنز، دنیل دِنِت و سَم هریس. این جنبش به «خداناباوریِ جدید» شهرت یافت.

بیایید به کلیشه‌ها خلاقانه بنگریم

نانا آریل

«اوضاع چطوره؟»، «ای، بدک نیست»: در تعاملات روزمره، کلیشه‌‌ها به ما اجازه می‌دهند بدون نیاز به پرسش‌ و مقدمه‌چینی، زمینه‌ی مشترکی برای گفتگو پیدا کنیم. کلیشه‌ها مثل یک الگوریتم ذهنیِ مشترک هستند و ارتباط مؤثر را آسان و روابط اجتماعی را تقویت می‌کنند. با این وصف، باید ببینیم از چه زمانی استفاده از کلیشه‌ها در روابط انسانی نوعی گناه تلقی شد و نشانه‌‌‌ای از ساده‌لوحی و میان‌مایگی به شمار رفت؟

چه بر سرِ «خداناباوریِ جدید» آمد؟

استیون پول

خداناباوری جدید در فضای تب‌آلود پس از یازده سپتامبر به وجود آمد، در زمانی که به نظر برخی، عقیده به خدا خطری آنی برای تمدن غربی بود. سَم هریس بلافاصله بعد از وقوع حملات به «مرکز تجارت جهانی» به نگارش پایان ایمان (2004) پرداخت، که به کتابی پرفروش تبدیل شد. پس از آن، کتاب‌های شکستن طلسم (دَنیل دِنِت)، توهم خدا (ریچارد داوکینز) و خدا بزرگ نیست (کریستوفر هیچِنز) منتشر شد.

دین چه چیزی به ما می‌دهد که علم نمی‌تواند بدهد؟

استیون تی. اسما

دین چیزی به ما می‌دهد که علم نمی‌تواند بدهد: دین قوی‌ترین واکنش به زندگیِ عاطفیِ عالمگیری است که همه‌ی ما را به یکدیگر وصل می‌کند. این در حالی است که دفاع از دین در این زمانه کار دشواری شده است.

خودکشی‌های خانوادگی در ترکیه نشانه‌ی جامعه‌ای ناامید است

الیف شفق

فاتح یکی از محافظه‌کارترین نواحی استانبول است. هفته‌ی قبل، بعضی از اهالی این ناحیه دیدند که یادداشتی به درِ آپارتمانی چسبانده شده است: «مواظب باشید! سیانور داخل خانه است. به پلیس خبر دهید. وارد نشوید.» نویسنده‌ی این یادداشت هر که بود، می‌خواست همسایه‌ها را از شرِ ماده‌ای خطرناک حفظ کند. وقتی پلیس رسید با چهار جسد روبه‌رو شد...

بود و نبود خدا چه اهمیتی دارد؟

ناتان اشنایدر

وقتی از وجود یا عدم خدا حرف می‌زنیم، از چه سخن می‌گوییم؟ آیا پرداختن به این مسئله به غفلت از مسائل اساسی‌تر نمی‌انجامد؟ وجوه اشتراک و اختلاف میان خداباوران و خداناباوران چیست؟