بان کیمون، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد، گفته بود که جنگ سوریه، «بزرگترین فاجعهی بشریِ» دوران ماست. وعد الخطیب بیشتر سالهای این وحشت سوریه را در بطن ماجرا در شهر حلب زیست.
تصویر چشمگیر زنی بلندقد با لباس سفید و حجابی اندک که گوشوارههای بزرگ طلایی به گوش دارد و انگشتش را بالا گرفته است و صدها مرد و زن را در شعارهای اعتراضآمیز علیه عمر البشیر، رئیس جمهور سودان، رهبری میکند در ماه آوریل همهگیر شد. این دختر ۲۲ ساله...
تصور کنید که جمعیت شهر شما یکشبه ۳۰ درصد افزایش یابد. اکثر تازهواردها فقیر، گرسنه و بیسرپناه هستند و حتی زبان شما را بلد نیستند. بعد تصور کنید که به جای بیرون راندن آنها از شهر، با آغوش باز از ایشان استقبال کنید و به بهترین شکلِ ممکن آنها را جا دهید. به غازیان تپه خوش آمدید، شهر صنعتی در جنوب ترکیه که دقیقاً چنین اتفاق در آن رخ داده است.
بیش از ۲۲ میلیون پناهنده در سراسر دنیا وجود دارد که هر یک قصهای ناگفته دارند. برای گرامیداشت «روز جهانی پناهندگان» داستانهایی از پناهندگان ۷ ساله تا ۷۵ ساله را برای شما تعریف میکنیم؛ برخی از آنها به تازگی از وطن گریختهاند و بعضی دیگر دههها است که از میهن رانده شدهاند.
باید امیدوار بود که روزی بشار اسد، دیکتاتور آدمکشِ سوریه، و سرسپردگان و حامیانش به دست عدالت سپرده شوند. در این مورد، خبرهای خوبی به گوش میرسد: اخیراً سه مأمور اطلاعاتیِ سوریه به ظن دست داشتن در شکنجه در آلمان و فرانسه بازداشت شدهاند. این اولین بار است که چنین اتفاقی رخ میدهد. علاوه بر این، دهها شکایت کیفری و قرارِ بازداشت در بعضی از کشورهای اروپایی، از جمله سوئد و اتریش، صادر شده است.
در اوایل مستند از پدران و پسران، ساختهی طلال دِرکی، سکانسی وجود دارد که مو به تنِ بیننده سیخ میکند. یک پسربچهی یازده-دوازده سالهی شادمان، پرندهای را پیدا میکند و به پدرش نشان میدهد. پدر به او توصیه میکند که پرنده را بکشد تا اعضای خانواده آن را بخورند. پسربچه پس از کشتن پرنده نزد پدرش برمیگردد و با خوشحالی به او خبر میدهد که پرنده را کشته است. به پدرش میگوید، «سرش رو به پایین خم کردیم و بریدیم، مثل همون کاری که شما، بابا، با اون آقاهه کردید.»