اکثر سرمایهداران و بسیاری از نظریهپردازان چپ میگویند که سرمایهداران افرادی آزمند نیستند بلکه این بازار و نیروهای آن است که آنها را مجبور میکند آزمندانه رفتار کنند. اما این حرف نادرست است و در حقیقت آزمندیِ سرمایهداران یک انتخاب است.
چپ در مصر، یعنی در قلب جهان عرب، فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و بهویژه پس از سقوط مبارک، به دورهی جدیدی از حیات خود وارد شده است. دربارهی سوسیالیسم مصری با عاطف سعید، استاد جامعهشناسی در دانشگاه ایلینوی در شیکاگو، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
در دههی ۱۹۸۰ مارگارت تاچر گفت: «آلترنانتیوی وجود ندارد.» این حرف مرا خشمگین کرد زیرا ته دلام میدانستم که حق با او است: چپها جایگزین معقول یا مطلوبی برای سرمایهداری نداشتند.
شاهزاده پتر کروپوتکین، اشرافزادهای که در دانشگاه نظامیِ نخبگان روسی تحصیل کرده بود، در سال ۱۸۶۶ با ایوان پولیاکف، دوست جانورشناس خود و یک نقشهبردار به نام ماسکینسکی مسافرت میکرد. کروپوتکین و پولیاکف به امید یافتن شواهد آن عامل تعیینکنندهی تکاملی که چارلز داروین در منشأ انواع (۱۸۵۹) به راه انداخته بود، یعنی رقابت، سر ذوق آمده بودند. اما به زودی مأیوس شدند.
ایران برای من یعنی «مردم»، یعنی «انسان»هایی که در جزیرهای محصور شده در ناملایمات، با توان شگفتانگیزی همچنان به زندگی ادامه میدهند. اعتراف میکنم که موقع فکر کردن دربارهی ایران، نه موقعیت ویژهی جغرافیایی و استراتژیک آن به ذهنم خطور میکند و نه ویژگیهای تاریخی و فرهنگی.
محبوبیت سوسیالیسم در میان جوانان آمریکایی پدیدهای زیباییشناختی و رفتاری است، ژستی معترضانه در برابر مادیگرایی موجود و ثروتاندوختگان بیمصرف نسلهای گذشته. سوسیالیسم بر این اساس، نه به معنای مالکیت جمعیِ ابزارهای تولید بلکه بیشتر گرایشی است به تنوع نژادی، جلب حمایت دولت و نوعی آرمان هنرمندان نامتعارف. پس از مجموعهای از شکستها و رسواییهای اخلاقی، اهداف سوسیالیستی راهحل اقتصادیِ فوری و کارآمدی به نظر نمیرسد اما تا اندازهای به عنوان رویکردی فرهنگی منطقی جلوه میکند.