میخواهم دنیایی را که در آن زندگی میکنم، بفهمم، میخواهم آن را کاملاً درک کنم. نمیخواهم فقط یکجانبه ببینم. نمیخواهم فقط صدای خودم را بشنوم. میخواهم ببینم که طرف مقابل چه مىگوید.
از مزاحمتها و آزارهای خیابانی تا روایتهای تجاوز، میتوان ردپای نوعی از مردانگی را یافت که آن سر ریسمانش تا اخبار کشتار جمعی، ناموسکشی، همجنسگراهراسی و قلدریهای سایبری میرود. شناسایی مردانگی «سمی» در چنین مواردی کار سختی نیست. حتی میتوان به آن دسته از مردانی که پیرامون بحثهای قربانیان مردسالاری موضعی تدافعی دارند نشان داد که چگونه خود مستقیماً از آسیبهای این ساختار متأثرند.
اثر بالسلو روایتی است از جدال الگوهای متفاوت مردانگی بر صحنهی تاریخ معاصر ایران؛ الگوهایی که بارها از یکدیگر تأثیر پذیرفتهاند بی آنکه هیچیک بتواند دیگری را به تمامی از میدان به در کند. او کار را با دنبال کردن ریشهها و معنای اصطلاح «جوانمردی» از قرن نهم تا دههی ۱۳۱۰ آغاز میکند؛ اصطلاحی که به باور بالسلو شالودهی انگارهی مردانگی در عصر قاجار را شکل میداد.
حالا که به پشت سرم نگاه میکنم، میبینم مدتی بود که پسرمان داشت آماده میشد تا با پیراهن دامندار به مدرسه برود. چند ماهی میشد که آخر هفتهها یا بعد از مدرسه، پیراهن دامندار میپوشید. بعد شروع کرد به این که به جای لباس توی خانه هم همان را بپوشد. یک روز صبح، بلوز و شلوار تمیزش را که در آوردم تا بپوشد. نگاهی به من کرد و گفت: «لباس تنم هست.»