آنچه میخوانید قسمتهایی از یادداشتهای دختر نوزدهسالهی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشتها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.
لسلی کرن، استاد جغرافیای شهری، محیط زیست و مطالعات جنسیت در تازهترین کتابش «شهر فمینیستی: مطالبهی سهم خود از فضا در جهان ساختهی مردان» نشان میدهد چطور شهرها مکانی ناامن، نامناسب و با امکانات نابرابر و ناچیز برای زنان بوده و همچنان هستند.
دبیرکل انجمن بینالمللی زنان، در سال ۱۸۷۲ گفت «مهد آزادی و برابری در اروپا، سوئیس، دخترانش را بیش از همهی سلطنتهایی که محاصرهش کردهاند سرکوب میکند و بیبهره میگذارد. بالغترین ملت اروپا با نیمهی مؤنث خود همچون نابالغترین فرزندش رفتار میکند.» اما صد سال دیگر، دقیقاً تا فوریهی سال ۱۹۷۱ طول کشید تا زنان سوئیسی حق رأی پیدا کنند.
ترکیه چند سالیست که به یکی از صادرکنندگان بزرگ سریالهای تلویزیونی تبدیل شده، و فیلمهایی که تولید میکند در کشورهای مختلف جهان، از جمله ایران، بسیار محبوب است. اما این سریالها در قالب داستانهای عامهپسند و ساخت و پرداختهای جذاب، اغلب پیامهای سیاسی و فرهنگی خاصی القا میکنند که روشنفکران پیشرو در ترکیه نمیپسندند.
روشنفکر لبنانی، جبران خلیل جبران، درست میگفت که «آنانی که با جوهر مینویسند شبیه به آنهایی نیستند که با خون دل مینویسند.» و نویسندگان فمینیست عرب بهترین مصداق این گفتهاند.
پس از گذشت بیش از یک قرن از رواج دوچرخهسواری، دوچرخه و فرهنگی که با خود پدید آورده به امری رایج تبدیل شده است اما این فرایند، چالش بزرگی برای زنان بوده و حتی حالا هم فرهنگی به شدت مردانه دارد.