تب‌های اولیه

کمیته‌ی حقیقت‌یاب سازمان ملل و دوی استقامت مدافعان حقوق بشر

رها بحرینی در گفتگو با منصوره شجاعی

بسیاری از کشورهایی که رأی ممتنع دادند، از جمله کشورهایی هستند که قبلاً برای این نوع تصمیم‌ها رأی منفی می‌دادند. این واقعیت که حتی این دسته از کشورها رأی ممتنع داده‌اند نشان‌ می‌دهد که این بار وجدان سیاستمداران و دیپلمات‌های این‌ کشورها بر اثر وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران، به‌ویژه قتل و شکنجه‌ی کودکان و زنان، تکان خورده است و حاضر به حمایت از جمهوری اسلامی ایران نیستند.

ایران و گردش قرن: ‌آزموده‌ها، آموزه‌ها و چشم‌اندازها (لاهه، ایران‌آکادمیا)

منصوره شجاعی

چرا به اینجا رسیدیم؟ کدام و کدامین اشتباه، ایران را به اینجا رسانید؟ چهچیزهایی را ندیدیم و چهچیزهایی را دیدیم و نادیده انگاشتیم؟ تلاش برای یافتن پاسخ به پرسشهایی ازایندست، زمینهساز برگزاری دومین کنفرانس ایرانپژوهی معاصر از سوی اعضای هیئتعلمی ایرانآکادمیا و مدیر تلاشگرش، علیرضا کاظمی، شد.

عشق، نقطه‌ی مغفول زندگی‌نامه‌های زنان؛ نگاهی به کتاب «رادیکالیسم، عشق و جنسیت»

منصوره شجاعی

کتاب مورد بحث، یادنامه‌ای است از زندگی النور مارکس، رزا لوکزامبورگ، اما گلدمن و هانا آرنت؛ چهار زن پرآوازه در عالی‌ترین سطوح اندیشه و فعال در جنبش‌های ترقی‌خواهانه‌ی قرون نوزدهم و بیستم اروپا.

شهروندان خوب فرمانبر پارسای اوکراینی نمی‌ترسند؛ مروری بر کتاب «شهروندان خوب نباید بترسند»

منصوره شجاعی

شهروندان خوب نباید بترسند اولین اثر ماریا روا، نویسنده‌ی جوان اوکراینی است که با ترجمه‌ی مژده دقیقی به تازگی توسط انتشارات نیلوفر وارد بازار نشر ایران شده است. کتاب شامل نه داستان کوتاه اما به هم پیوسته است که بریدههایی از زندگی ساکنان ساختمان انکارشده‌ی شمارهی ۱۹۳۳ خیابان ایوانسک را در دو زمانِ پیش از فروپاشی جماهیر شوروی و پس از فروپاشی توصیف میکند.

شوشا گاپی: رقصی میانه‌ی سه اقلیم

منصوره شجاعی

اولین بار عکسش را روی جلد صفحه‌ی گرامافون پشت ویترین «صفحه‌فروشی بتهوون» در خیابان پهلوی دیدم. با موهای سیاه شلاقی که روی پیشانیِ بلندش پخش‌و‌پلا شده بود و برق چشمان سیاهش را جلا می‌داد. خنده‌ای صمیمی و هم آشنا، لب‌های خوش‌فرمش را پس زده بود تا دندان‌های ردیف و سفیدش نمایان شود. شوشا گاپی: خواننده‌ی ترانه‌های محلی.

یادهایی از مه‌لقا ملاح

منصوره شجاعی

سحرگاه دوشنبه ۱۷ آبان دوستی از ایران خبر داد که شب گذشته مه‌لقا ملاح، مادر زمینوزمان، چشم بر زمین بست و به زمان پیوست. خبر غیرقابلانتظار نبود که عمری بهکفایتْ پربرکت، به‌غایت پویا و بهنهایت پسندیده داشت. اما اندوه مرگش جز به یاد کردن از سرخوشی، سختکوشی، شوخطبعی و پایداریهای او از جانم نرفت.

مرغ سحر با صدای پروانه: نگاهی به خاطرات پروانه بهار

منصوره شجاعی

پیش از خواندن خاطرات پروانه بهار، تصویر دیگری از موقعیت خانواده‌ای داشتم که از پدر تا فرزندان لقب «ملک» دارند و مادر هم شاهزاده خانمی است از طایفه‌ی قاجار و در باغ و خانهای بهغایت خرم و بزرگ زندگی میکنند. اما با خواندن این کتاب، تابلوهای پسِ پشتِ واژههای پروانه بهار در پیش چشمم جان گرفتند و دانستم که آن باغ و آن خانه‌ی دروازه دولت، جای ملکزادگان نبوده است؛ «این وادی عشق است، نه جولانگه شاهان».

چهارده مرداد، سالگرد غروب قمرِ آواز ایران و طلوع خورشید مشروطیت ــ نگاهی به متون خاطرات قمرالملوک وزیری

منصوره شجاعی

چهارده مرداد امسال، ۶۲ سال از خاموشی قمر می‌گذرد اما هنوز صدایش را از دروازه‌ی شیرنشان مجلس بهارستان می‌توان شنید: «مرغ سحرناله آوازش را می‌شنویم. وقتی برای اولین ‌بار بی‌حجاب به روی صحنه رفت و چنین خواند: «فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست/ چرا که هرچه کند حیله در حجاب کند».