اولین قاعدهی رکودهای سنتی این است: دربارهی رکود حرف نزنید. بیتردید، این توصیه دلیل و منطقی دارد؛ رکودهای اقتصادی نه تنها بر آمار و ارقام اقتصادی بلکه بر احساس مصرفکننده مبتنی هستند. حرف زدن از رکود مردم را نگران میکند و احتمال وقوع رکود را افزایش میدهد. اما رکود انواع دیگری هم دارد، رکودهایی که به اندازهی کافی از آنها حرف نمیزنیم. قواعد این رکودها متفاوت است.
سیاست هویتمحور ــ ملی و شخصی ــ ما را در چند سال گذشته به مسیرهایی کشانده است که انتظارش را نداشتهایم. صبح یکشنبهای در اواسط اکتبر، این سیاست من را در مسیری یک مایلی در شهری در سواحل جنوبی انگلیس، به یک مرکز اجتماعات کشاند تا رأی خود به نامزدهای انتخابات پارلمانی لهستان در ورشو را به صندوق بیندازم. اروپایی بودن چه معنایی دارد و دیگر اینکه بخشی از یک ملت بودن چه معنایی دارد، هر قدر هم مردم آن ملت چندپاره شده باشند.
پری (ملیکا فروتن) و فرخ (شهباز نوشیر)، پدر و مادری متشرع، برای اولین بار به خارج از ایران سفر میکنند تا بعد از دو سال پسر دانشجوی خود، بابک، را ببینند. ظاهراً بابک با بورسیهی تحصیلیِ دولتی در پلیتکنیک آتن سرگرم تحصیل است. برخلاف انتظار، بابک در فرودگاه به استقبال آنها نمیرود. در خانهی محقر و آشفتهی بابک هم اثری از او نیست. صاحبخانه میگوید بابک به او بدهکار است و سه ماه قبل آنجا را ترک کرده است.
هفتادمین دورهی جشنوارهی فیلم برلین، ۲۰ فوریه با فیلم «سال سالینجریِ من» افتتاح شد. نمایش ۳۴۰ فیلم و حضور صدها هزار تماشاگر در برلیناله، این جشنواره را به یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی جهان تبدیل کرده است. در ادامه به معرفی چند فیلم مهم حاضر در برلیناله پرداختهام.
به تابلوها، ویترین مغازهها و نوشتههایی که همهجا در احاطهشان بودم، نگاه میکردم، چیزی نمیفهمیدم و تنها به حدس و گمانها بسنده میکردم. در آن روزهای ابتدایی ورودم به سرزمین جدید، چیزی که بیشتر از آدمها، فضای شهری و شیوهی زندگی مردمان برایم غریب مینمود، کلمهها بودند.
تهران، شهرِ هفتم از هفت شهر کتاب «سودای نسرین» است. آنجا که مسافران سرگردان طریقِ عشق و صبر و هجر از جایجای عالمِ سیر در سایهی سودای نسرین به یکدیگر وصل میشوند. هریک از هفت فصل (بخوان هفت شهر) کتاب، به شرح احوال یکی از شخصیتهای داستان میپردازد تا عاقبت راز سر به مهر تمام شخصیتهای این داستان بلند در تهران سمر میشود.