تجربهی یوگسلاوی بحرانی در دههی ۱۹۹۰ نشان میدهد که مرز میان زندگی عادی و پاکسازی قومی بسیار باریک است. اما چگونه میتوان در مقابل ناسیونالیسم افراطی، بهویژه در یک جامعهی بحرانی ایستادگی کرد؟ فضای سیاسی یک جامعهی استبدادزده را چگونه میتوان باز کرد و در عین حال مجال کمتری برای نیروهای تندرو مهیا شود؟
چپ در مصر، یعنی در قلب جهان عرب، فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و بهویژه پس از سقوط مبارک، به دورهی جدیدی از حیات خود وارد شده است. دربارهی سوسیالیسم مصری با عاطف سعید، استاد جامعهشناسی در دانشگاه ایلینوی در شیکاگو، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
محمد عابد الجابری (۲۰۱۰–۱۹۳۵) فیلسوف و روشنفکری مراکشی است که در آثارش کوشیده پیوندی میان خوانشی از فلسفهی کلاسیک سدههای میانهی کشورهای مسلمان و ناسیونالیسم عربی برقرار کند و برای هویتطلبی و نوگرایی عربی مبانی فلسفی جدیدی فراهم سازد. آثار او به نوبهی خود بسیار خلاقانهاند، گرچه نقدهای متعددی بر آنها از سوی فیلسوفان و نویسندگان عرب و غیرعرب وارد شده است.
آیا لیبرالیسم هم «ایسم»ای مثل دیگر «ایسمها» است؟ به نظرم، زمانی چنین بود. در قرن نوزدهم و نخستین سالهای قرن بیستم، لیبرالیسم ایدئولوژی جامعی بود: بازار آزاد، تجارت آزاد، آزادی بیان، مرزهای باز، دولت کمینه، فردگرایی شدید، آزادی مدنی، رواداری دینی، حقوق اقلیتها. اما امروز این ایدئولوژی را لیبرتارینیسم میخوانند، و اکثر کسانی که خود را لیبرال میدانند، دستکم همهی اینها را نمیپذیرند.
ناوالنی پس از ورود به مسکو دستگیر شد و همانطور که شرط بسته بود، دستگیریاش به جرقهای برای شعلهور شدن اعتراضات گسترده علیه کرملین تبدیل شد. تظاهرات، میادین 180 شهر، از کریمهی اشغالی تا ولادیووستک را فرا گرفت. تمام اقشار مردم خواهان آزادی او بودند. اما این انقلاب نیمبند به هیچ وجه، نه به طور جدی حکومت بیستسالهی پوتین را تهدید کرد و نه از کنترل او بر اوضاع کشور کاست.
سخت میتوان به یاد آورد که یک نسل قبل، صاحبنظران، بانکداران و پژوهشگران همصدا با هم ملیت را منقضی خواندند. جریان سرمایه، ایدهها و کالاها عصری جهانی را آغاز کرده بود که تمثیلهای نو و روایتی تازه دربارهی جهانیشدن و نقل و انتقال و گردش منابع را در بر داشت. اکنون وعدهی جهانیشدن و داستان مرتبط با آن نخنما به نظر میرسند. ملیت دوباره بازگشته است.