موضع مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار ترکیهی مدرن، دربارهی نسلکشی ارامنه از موضوعات به شدت بحثانگیز است. بررسی آثار آتاتورک نشان میدهد که، اگرچه او این فاجعه را «عملی شرمآور» شمرده، با مطرح کردن خشونت ارامنه با ترکها به عنوان سیاست نابودسازی و توحشی منحصر به فرد در تاریخ، در صدد کماهمیت جلوه دادن آن نسلکشی است.
چرا حکومت ترکیه نسلکشی ارامنه را انکار میکند؟ آیا این حکومت توانسته حافظهی اجتماعی و فرهنگیِ عاملان، شاهدان و قربانیان این نسلکشی را بزداید؟ انکار و هویت چه رابطهای با یکدیگر دارند؟
هدف هیتلر از اشاره به نسلکشی ارامنه پیش از حمله به لهستان چه بود؟ چرا هیتلر آتاتورک را میستود؟ چه شباهتهایی میان روشهای عثمانیها و نازیها میتوان یافت؟
جوزف بازرالیان، نوادهی یکی از بازماندگان نسلکشیِ ارامنهی ترکیه در سال ۱۹۱۵ است. در این گفتار او ضمن ارائهی تعریفی حقوقی از نسلکشی، به بررسی مصادیق آن در آنچه بر گذشتگان او رفته، میپردازد.
پژوهشهای دانشگاهی و روایتهای شاهدان عینی به روشنی نشان میدهد که به رغم مناقشههای موجود، قتلعام یکصد سال قبل ارامنه توسط امپراتوری عثمانی، چیزی جز نسلکُشی نبوده است