.
ژنرال دوگل گفت: «اما او دیوانه است.» پاییز سال ۱۹۴۲ بود و رهبر «جنبش فرانسهی آزاد» در لندن تازه پیشنهادی از طرف زنِ بهشدت ضعیف و نحیفی دریافت کرده بود که بدون عینک عملاً نابینا بود.
.
وقتی از وجود یا عدم خدا حرف میزنیم، از چه سخن میگوییم؟ آیا پرداختن به این مسئله به غفلت از مسائل اساسیتر نمیانجامد؟ وجوه اشتراک و اختلاف میان خداباوران و خداناباوران چیست؟