بعضی از کشورها موفق شدهاند که بر بیماری کووید-۱۹ غلبه کنند و بعضی دیگر، در برابر آن کاملاً به زانو در آمدهاند. برای مثال، تلفات ژاپن با جمعیتی ۱۲۶ میلیونی، فقط ۵ هزار نفر بوده است اما در مکزیک که جمعیتی تقریباً برابر با ژاپن دارد، بیش از ۱۵۰ هزار نفر جان باختهاند. علت این تفاوت فاحش چیست؟ ثروت و توان مالی؟ ظرفیت و امکانات بیمارستانها؟ سن و سال بیماران؟ یا آب و هوا؟
آیا علت فقر و تنگدستی بعضی افراد، عدم تلاش کافی از جانب خود آنها است؟ بسیاری از ما، وقتی «تلاش» را فرایندی جدا از توانایی برآوردِ ریسک موجود در یک تصمیم در نظر میگیریم، معمولاً فکر میکنیم که آدمها خودشان مسئول بدبختی خودشان هستند.
هدف از این مقاله این است که به مردم عادی کمک کند که وقتی عزیزان و دوستانشان گرفتار افسردگی مزمن میشوند و به فکر خودکشی میافتند، پیش از آن که از کمک تخصصی بهرهمند شوند، و حتی در طول مداوا، به حرفهای آنها گوش دهند و از آنها حمایت کنند.
هرچند تجربهی درک زیبایی امری عمومی است اما اکثر مردم موافقاند که بعضی از افراد از حس زیباییشناسی بیشتری برخوردارند. اما این امر به چه معنی است؟
آنچه میخوانید گفتگویی است میان سرهی پلوخی و فیلیپ سندز در کنفرانس بینالمللی «مؤسسهی علوم انسانی» با عنوان «میانِ کییف و وین: تاریخ مردم، اندیشهها و اشیای در گردش و حرکت» که از 5 تا 8 دسامبر 2019 در وین برگزار شد.
روانکاو سوئیسی، کارل یونگ، نخستین کسی بود که افراد را به دو گروه درونگرا و برونگرا تقسیم کرد. او در دههی ۱۹۲۰، درونگرایان را افرادی توصیف کرد که بیشتر به احساسات و افکار خود توجه دارند و در تعاملات اجتماعی انرژی از دست میدهند. برعکس، برونگرایان، به بیرون توجه دارند و از روابط با دیگران کسب انرژی میکنند و در زمان تنهایی انرژی از دست میدهند.