رمان «مرا زبرا صدا کن»، دومین رمان آذرین فان دِرفلیت علومی، نویسندهی ایرانی-آمریکایی است که برندهی جایزهی بهترین رمان «انجمن قلم» آمریکا در سال ۲۰۱۹ شد. رمانی که خود او اینگونه توصیفاش میکند: «این کتاب، روانشناسی تبعید است.»
مهاجرت داخلی راهی برای پناه بردن به درونِ خود و بستن در به روی دنیاست، از جمله به روی همهی چیزهایی که شما را ناراحت میکنند یا آزار میدهند. مفهوم تبعید داخلی، اگر چه رابطهای تنگاتنگ با روسیهی قبل و بعد از انقلاب ۱۹۱۷ دارد، اما تنها با تجربهی شوروی مرتبط نیست و در مکانها و زمانهای دیگری هم وجود داشته است.
تبعیدیان قدیم و جدید بندرعباس این روزها با گسترش فضای شهری به این «خور» پناه بردهاند. خورخوابها با هر چه در دست دارند، مقوا و پارچه، چادری و خانهای در میان مجرای فاضلاب برپا کردهاند و تبعید خود را بدین شکل ادامه میدهند.
رمان دزاورینتال (از شرق برگشته/گمگشته، به زبان فرانسه) اولین کتاب نگار جوادی است که چند هفته بعد از انتشارش «جایزهی رمان اول» را در بلژیک به دست آورده: این کتاب داستانِ زندگیِ کیمیا، دختر داریوش، از مخالفان سیاسی رژیم شاه است. رمانی است دربارهی تبعید شدن به اروپا. اما این کتاب تاریخ ایران هم هست، تاریخی که از منظر ماجراهای یک خانوادهی ایرانی روایت میشود.
برای چند ماه، هر هفته میدیدمش. از دفتر کار که خارج میشدیم، او راه خودش را میرفت و من هم مسیر خودم را. میدانستم که از دو عالم جداگانهایم. از دو سوی متفاوت با دو نگرش مخالف. اما مرد نازنینی بود. همیشه از گفتگو بر سر عقایدمان دوری میکردم. چه نیازی بود که رفاقت موقتمان را با جنگ بیهوده بر سر باورها به باد دهم؟ یکبار که ناخواسته و ناگهان، در مسیر همراه شده بودیم، این پرهیز شکست.
اولین چیزی که معمولاً با شنیدن نام «نیلوفر بیضایی» به ذهن میرسد این است که او دختر «بهرام بیضایی» است. این وضعیت از جهتی یک مزیت فرهنگی به نظر میرسد، و از جهت دیگر سایهی پدر را روی هویت شخصی او میاندازد. با این حال، نیلوفر بیضایی توانسته، با نمایشنامههایی که نوشته و روی صحنه برده، نام خود را به عنوان یک هنرمند برجستهی ایرانی به ثبت برساند.