غذا پختن برای دوستان، مراقبت از فرزند کسی برای چند ساعت، انجام کارهای نجاری در مقابل یک ساعت ماساژ، پرورش گیاهان جلوی پنجره یا کاشت سبزیجات در باغچه. اینها همگی نمونههایی از مراقبت و نگهداریاند و کار محسوب میشوند... بهشرط آنکه رابطهمان را با آنها تغییر دهیم.
چنانکه عبدالفتاح سلطانی، وکیل سرشناس مدافع حقوق بشر، در مقدمهی کتاب علیه اعدام نوشته است: «سخنگفتن از مجازات اعدام ــ بهویژه در جوامعی چون ایران ــ امری بس دشوار است. این دشواری زمانی چند برابر میشود که پژوهشگری بخواهد بیهودگیِ این مجازات و غیرانسانیبودن آن را اثبات کند.»
در گفتوگوی پیش رو یک زن پژوهشگر فمینیست میکوشد تا دریچهای به گذشته و آیندهی این اعتراضات باز کند. این گفتوگو بعدازظهر یکی از روزهای آخر شهریور انجام شده، جایی میان خستگی و زخمهای تظاهرات شب قبل و بیم و امید تظاهرات شب بعد.
علی بزرگیان از گزارشگران جوانی است که در مجلهی اندیشهی پویا قلم میزند و معمولاً گزارش از شخص مینویسد. در اینجا گزارش مربوط به جمشید بهنام، روشنفکر برجستهی ایرانی و نویسندهی کتاب معروف ایرانیان و اندیشهی تجدد، را میخوانید که در آبان ۱۴۰۰ در پاریس درگذشت.
دکتر شاپور راسخ، استاد جامعهشناسی و از پیشگامان مطالعات و پیمایشهای کمّی در ایران، چندی پیش در ۹۷سالگی درگذشت. در متن پیشِ رو به اثر مشترک شاپور راسخ و جمشید بهنام، مقدمه بر جامعهشناسی ایران، آسیبشناسیِ جامعهی ایران در این کتاب، و همچنین نقد برخی از روشنفکرانِ آن دوره، مانند جلال آلاحمد، به این اثر پرداخته شده است.