میشل دو مونتنی، جستارنویس و فیلسوفِ عصر رنسانس است. شیوهی نویسندگی و نگاه وی به فلسفه را بهسختی میتوان از هم تفکیک کرد: او فلسفهی خود را «در جریان عمل» و «به دور از خیالپردازی» میدانست، و در جستارهایش نیز بیش از آنکه بهدنبال ارائهی احکام عمومی، سخنان انتزاعی و نظریهپردازی در سطح کلان باشد، تعمداً به بازتابِ تجارب شخصیِ خویش، اما با استفاده از نقلقولها و گزینگویههای قدیمی، میپرداخت.
زنان هنرمند بسیاری بودهاند، در طول قرنها، که کارشان ناشناخته مانده، و برخی حتی شاهکارهایی خلق کردهاند که کسی ندیده است. یکی از این هنرمندان زنی است به نام پلائوتیلا نلی، که شاهکاری از او بعد از پنج قرن، در دست ترمیم است و امسال بر دیوارهای موزهی سانتا ماریا نوولا در فلورانس به نمایش گذاشته خواهد شد.
دسیدریوس اراسموسِ رتردامی، شخصیت برجستهی رنسانس شمال، عمدتاً به عنوان بزرگترین چهره در میان اولین اومانیستها شناخته میشود. پانصد سال پیش، اراسموس با شورشی پوپولیستی به رهبریِ تحریکگر پرنفوذی به نام مارتین لوتر مواجه شد، قیامی که گسستها و تفرقههای حاصل از آن کمتر از تبعات پدیدهای نبود که اکنون در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.
دسیدریوس اراسموسِ رتردامی، شخصیت برجستهی رنسانس شمال، عمدتاً به عنوان بزرگترین چهره در میان اولین اومانیستها شناخته میشود. پانصد سال پیش، اراسموس با شورشی پوپولیستی به رهبریِ تحریکگر پرنفوذی به نام مارتین لوتر مواجه شد، قیامی که گسستها و تفرقههای حاصل از آن کمتر از تبعات پدیدهای نبود که اکنون در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.