عذرا میگفت وقتی کار به اینجا رسید، دیدم اوضاع خیط شده و باید تمومش کنم. یه چند وقتی دختره را دست به سر کردم تا گفتش که اگه تو نیای تهران، من راه میافتم میام شهر شما و هرطوری شده پیدات میکنم. اصلاً تلفنات را میدم پلیس میگم مزاحم تلفنی هستی ردت را بگیرن ...
غروبها وقتی هواخوری بسته میشد، مینشستیم روی پلههای جلوی در بند و دوتایی نقشههای دور و دراز میکشیدیم. تا دوم راهنمایی مدرسه رفته بود و دلش میخواست درس بخواند، کار پیدا کند و پسر ششسالهی خودش و خواهرزادهی پنج ساله و خواهر و برادر دوقلوی ۱۱ سالهاش را زیر بال و پرش بگیرد. پدر و مادرش به خاطر مواد مخدر زندان بودند، شوهر خواهرش به خاطر مواد اعدام شده بود و خواهرش هم بعد از آن خودش را کشته بود...
تخمین زده میشود که از سال 2001 بیش از 17000 نفر در زندانها و بازداشتگاههای سوریه جان خود را از دست دادهاند. کسانی که نجات یافتهاند، مجبور بودهاند برای زندهماندن به اقداماتی غیرقابلتصور دست بزنند. این روایت برگرفته از نقل قولهایی از بازداشتشدگان سابق در اوایل سال 2016 است.
خشم از احساساتی است که عرصههای سیاست و فرهنگ را در نوردیده و آنها را در هم تنیده است. در این مقاله، یک فیلسوف برجسته ما را در واکاوی این احساس و درک خاستگاهها و پیآمدهای آن یاری میکند.