۱۲ سال پیش، وقتی دلارام علی، پس از شرکت در تجمع زنان برای اعتراض به قوانین تبعیضآمیز به دو سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد، چنین حکمی سنگین و طولانی به نظر میآمد. حالا اما حکمهای زندان اغلب چند دههای است...
«میفرستیمت بند عمومی، وسط زندانیهای خطرناک که حالت جا بیاد.» این تهدیدی است که بسیاری از زندانیان سیاسی از قاضی یا بازجوی پروندهشان شنیدهاند. خطری که گاه از آنچه قاضی و بازجو گفتهاند فراتر نیز میرود...
سی سال پس از سقوط دیوار برلین هنوز بعضی از آلمانیها از میراث جمهوریِ دموکراتیک آلمان دفاع میکنند. آنها اغلب ادعا میکنند که «همهچیزِ جمهوری دموکراتیک آلمان بد نبود» و مهدکودکهای این کشورِ متحدِ شوروی عالی بود. به نظر مانفرد ویلهلمِ ۶۸ ساله، چنین حرفهایی نامعقول و بیمعنی است. او یکی از زندانیان سیاسیِ آلمان شرقی بود.
دومینگوس آبرانتِس، سیاستمدار کمونیست و عضو «شورای حکومتیِ» پرتغال، ۱۲ سال از عمر خود را در دوران «حکومت جدید» اقتدارگرای آنتونیو دو اولیویرا سالازار در زندان گذراند. او ۹ سال در پنیشی زندانی بود، قلعهای قرن شانزدهمی که حکومت «جمهوری دوم» در فاصلهی سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۷۴ از آن به عنوان زندانی برای دگراندیشان و مخالفان استفاده میکرد.
نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، که از خرداد ۹۷ در خانهاش بازداشت شده بود اخیراً به حبس طولانی محکوم شده است. خانم ستوده که پیشتر هم سه سال را در زندان به سربرده بود در یکی از نامههایش به پسرش در آستانهی آغاز سال تحصیلی نوشته بود: «لطفاً سر وقت مدرسهات را برو، مشقهایت را بنویس، درسات را بخوان، و پسر خوبی باش تا ما برگردیم.»
آنچه از همهی اینها مهمتر است و در ذهن من و شاید هرکس که شکنجه را تجربه کرده از همه پررنگتر مینماید نگاه دیگران به مسئلهی شکنجه است. این اولین سؤال آزاردهندهی بعد از خلاصی: «کتکت هم زدند؟»