استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی ساختاری است و بعضاً ریشه در الگوی تجاری رسانههای اجتماعی دارد.
کرونا که به ایران رسید، مدام یاد سال ۸۲ بودم که بم لرزید و به فاصلهی کوتاهی دهها سازمان غیردولتی در دفتر یکی از انجمنها جمع شدند و با تشکیل ستاد هماهنگی برای جمعآوری کمک و رفتن به منطقهی زلزلهزده برنامهریزی کردند. حالا اما در بحبوحهی بحرانی فراگیرتر از زلزلهی بم، جامعهی مدنیِ زخمخورده و سرکوب شدهی ایران چه توان و ظرفیتی برای سازماندهی کمکهای داوطلبانهی مردمی دارد؟
همهچیز جدید، عجیب و حیرتآور به نظر میرسد. در عین حال، انگار دوباره داریم خوابی تکراری میبینیم. از جهتی، همین طور است. قبلاً چنین چیزی را در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای پرفروش دیدهایم. کموبیش با این وضعیت آشنا هستیم، و همین امر به نوعی آن را عجیبوغریبتر میکند.
دورویی و ریاکاری در سیاست امری غیرمنتظره نیست اما در هیچ جایی به اندازهی شرکتهای فناوری اطلاعات چشمگیر نیست، یعنی همان شرکتهایی که از حباب اینترنتی اخیر بیش از بقیه سود بردهاند...
«رسانههای جدید حقیقت را نصفهنیمه پخش میکنند و پر از تبلیغات و دروغاند. خودمداری را تشویق میکنند، و این گونه جوامع بشری را تکهپاره و از هم گسیخته میکنند. به این ترتیب، هر آماتوری اجازه مییابد که نویسنده شود و گفتگوی عمومی را تنزل دهد.» این حرف آشنا به نظر نمیرسد؟
اکنون بیش از همیشه به اطلاعات دسترسی داریم اما بر خلاف انتظارمان، این وضعیت بیضرر و زیان نبوده و این امر امکانات جدیدی را برای سرکوب و خاموش نگه داشتن مخالفان در اختیار قدرتمندان گذاشته است. امروز پیش از هر چیز، باید حق داشته باشیم که بدانیم یک حساب آنلاین، بات است یا آدمی واقعی...