شکی نیست که تغییر اقلیم مسئلهای علمی است و بسیار مهم است که به شکلی علمی به آن پرداخته شود؛ اما تغییر اقلیم مسئلهای سیاسی نیز هست ــ و باید از منظر سیاست نیز به آن پرداخت.
در ماه مه سال ۱۹۸۷، اصابت ظاهراً تصادفی موشک عراقی اگزوست به ناوچهی موشکانداز یواساس استارک آمریکایی ۳۷ کشته بر جای گذاشت. از قضا این حملهی یک موشک عراقی بود که به فشار بر واشنگتن برای وارد کردن نیروهای دریایی خود به خلیج فارس کمک کرد تا در مقابل حملات ایران از کشتیرانی محافظت کند.
اگر بحران اقلیمی ناقض حقوق نسلهای آینده باشد چه؟ سرانجام، به نظر میرسد که توجه افکار عمومی دارد به این پرسش اضطراری جلب میشود. ماه گذشته ۷ میلیون نفر در حدود ۲۰۰ کشور دنیا به خیابانها ریختند تا در اعتراضات جوانان به بحران اقلیمی جهان شرکت کنند. جوانان سراسر دنیا میدانند که بارِ سنگین پیامدهای مصیبتبار بحران بومشناختیِ کنونی بر دوش آنها و نسلهای بعدی خواهد افتاد ــ بهویژه نسلهای متعلق به جوامعی که کمترین سهم را در انتشار گازهای گلخانهای داشتهاند.
سه شرکت ملی نفت در زمرهی پنج شرکت آلایندهی بزرگ جهان هستند: شرکت ملی نفت عربستان، شرکت گازپروم روسیه و شرکت ملی نفت ایران. اکثر شرکتهای دولتی به نحو چشمگیری مخفیکاری میکنند، به کسی جز معدودی از مقامات برجستهی دولتی پاسخگو نیستند، و خود را از تلاشهای هماهنگ جهانی برای مقابله با تغییرات آب و هوایی کنار میکشند.
علاقهی آمریکاییها و بریتانیاییها به منابع هیدروکربنیِ عظیمِ خلیج فارس ناشی از نیاز به تأمین سوختِ خود نیست. قبلاً بریتانیا مقدار زیادی نفت از عربستان سعودی وارد میکرد اما اکنون اکثر مایحتاج خود را از دریای شمال به دست میآورد و از دههی ۱۹۸۰ به بعد میزان واردات نفتیاش از خلیج فارس زیاد نبوده است؛ حالا نفت عربستان سعودی تنها ۳ درصد از واردات بریتانیا را تشکیل میدهد. آمریکا همیشه فقط مقدار ناچیزی نفت از خلیج فارس وارد کرده و از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون عمدتاً صادرکنندهی نفت بوده است.
سقوط ونزوئلا به ورطهی آشوب سیاسی و اقتصادی در سالهای اخیر، هشداری دربارهی تأثیرات زیانبارِ وفور منابع طبیعی بر کشورهای در حال توسعه است.