اگر صلح نوعی جایزه بود
سلمان رشدی
امروز که برای دریافت جایزهی صلح اینجا ایستادهام، از خود میپرسم: «دنیای قصهها و افسانهها دربارهی صلح به ما چه میگوید؟»
امروز که برای دریافت جایزهی صلح اینجا ایستادهام، از خود میپرسم: «دنیای قصهها و افسانهها دربارهی صلح به ما چه میگوید؟»
«من به هیچ چیزی اعتماد ندارم.» این جمله را یک مردِ قزاق در مارس ۲۰۲۲ در هنگام بحث دربارهی اخبار و تصاویرِ مربوط به حملهی روسیه به اوکراین به دخترخالهاش میلا سانینا، روزنامهنگارِ مقیم آمریکا، گفت.
برای اوکراینیها آزادی مهمتر از ثبات است. برای روسها عکس این موضوع صادق است. اوکراینیها در هر دور از انتخابات رئیسجمهورشان را عوض میکنند. روسها تزارشان را تا زمان مرگ سرِ کار نگاه میدارند.
وقتی نلسون ماندلا در زندان نامه مینوشت، خوب میدانست که تنها شمارِ کمی از آنها به دست مخاطب میرسد. بسیاری از نامههایش را مسئولان زندان به بیرون نمیفرستادند. بااینحال، بهندرت اثری از خشم و حتی ناامیدی در نامههای ماندلا دیده میشد.
نیچه دهان حقیقت را میبندد و آنچه میگوید ترفندِ بستن دهان حقیقت است، و الا کجا بهتر از صفحهی کاغذ برای صدای حقیقت شدن. درست در همانجا که حقیقت میتواند به بانگ بلند سخن بگوید میشود او را خفه کرد. مگر امروزه رادیو و تلویزیونها و روزنامهها بهترین جا برای خفه کردن صدای حقیقت نیست!
با ظهور فنآوریهای جدید ارتباطی و تکثیر رسانهها و منابع اطلاعرسانی، در حال حاضر با حجم عظیمی از اطلاعات مواجه ایم، انبوه اطلاعات متناقضی که همه خود را به عنوان «حقیقت» مطرح میکنند. این وضعیت چه عواقبی دارد؟ و با چه تمهیداتی میتوان با آن مقابله کرد؟