ظاهراً سلطان محمد گفته بود «هیچ یهودیای در مراکش وجود ندارد. ما تنها شهروندان مراکشی داریم.» عجیب نیست که مقامات ویشی از این نوع صحبتها خوششان نمیآمد و سلطان بارها و بارها با آنها سرشاخ شده بود.
تووالو مدتهاست که آزمایشگاهی برای بررسیِ تغییرات اقلیمی به شمار میرود ــ اولین کشوری در تاریخ که احتمالاً با افزایش سطح آب دریاها ناپدید میشود و جمعیت ۱۲هزار نفریاش در میان اولین پناهندگان اقلیمی خواهند بود.
پس از فروپاشی رایش سوم، مردم آلمان دیگر کشورها را مقصر جنگ جهانی دوم میدانستند. در سال ۱۹۵۲، ۶۸ درصد از آلمانیهایی که از آنها نظرسنجی شده بود به این پرسش که چه کسی جنگ جهانی دوم را آغاز کرد پاسخی غیر از «آلمان» دادند، و چنین بود تا دههی ۱۹۶۰ که این عقیدهی عمومی به اقلیت رسید.
کتاب اصغر شیرازی به دلیل جامعیت آن، استفادهاش از منابع دست اول، و توجه او به آثار بسیاری دیگر از مؤلفین و پژوهشگران در این زمینه، کاری پر ارزش و کمنظیر و مرجع بسیار سودمندی برای مطالعهی اندیشههای ملیگرایی در ایران است.
پس از گذشت یک قرن، مجادلهی عارف و وزیری چهرههای گوناگونی به خود گرفته و صفبندیهای متنوعی ایجاد کرده است. با این همه، تصور نوعی میراث موسیقاییِ هزارسالهی ایرانی از پس همهی این مجادلات کمابیش دستنخورده مانده است. هنوز به رسالههای نویسندگان پیشامدرنی همچون فارابی و عبدالقادر مراغی دربارهی موسیقی دوازدهمقامی اشاره میشود، و این اسامی در کنار نام موسیقیدانان برجستهی سنت ردیفی-دستگاهی همچون میرزا عبدالله و آقاحسینقلی، شالودهی اصلی روایتی قومی-زبانی از تاریخ موسیقی ایران است.
تجربیات ترکیه نمونهی روشنی است از اینکه در کشوری با ساختار موزائیکی متشکل از قومیتها و ملیتهای گوناگونی که هر یک زبان خود را دارند، هرگونه سیاست هویتگرا، و بهویژه ملی/مرکزگرا، به شکافهای قومی دامن میزند، و وضعیت معمولاً برگشتناپذیری را به وجود میآورد که عموماً به فاجعه میانجامد.