کتاب به دنبال پاسخ به این پرسش کلیدی است که: آیا معقول است که ادعا کرد خداوند اصلاً پیامبری فرستاده است؟ بگذارید این پرسش را، به طور خلاصه، «پرسش از پیامبری» بنامیم. پاسخ کتاب به این پرسش منفی است: خیر، خدا هیچ پیامبری نفرستاده است. وسمقی تصریح میکند که خود سالها به این پرسش پاسخ مثبت میداده است؛ یعنی معتقد بوده که خداوند پیامبرانی فرستاده است. اما اندکاندک در مسیر مطالعات و تأملات خویش به این نتیجه میرسد که تصویر پیامبرفرست از خدا و نیز ریشهی الهی قائل شدن برای متون مقدس دینی قابل دفاع نیست.
کتاب انگارهی اسلام اروپایی با این پرسش اساسی دست به گریبان است: «آیا اسلام اروپایی ممکن است؟» نویسنده استدلال میکند که اسلام اروپایی از لحاظ کلامی و از منظر الهیات سیاسی و فلسفهی سیاسی امکانپذیر است اما تحقق آن از نظر سیاست عملی و روزمره به رویکرد سیاستمداران و سیاستگذاران در هر منطقه و کشوری بستگی دارد.
همهی مسیحیان به خدا اعتقاد ندارند. در دههی ۱۹۶۰، فرقهای از «مسیحیانِ بیدین» برای مدتی کوتاه رشد کرد. این به معنای آن بود که آنها تعالیم اخلاقی عیسی را قبول داشتند اما منکر چیزی بودند که منضمات الهیاتیِ انجیل میدانستند که باری سنگین بر تعالیم عیسی شده بود.
وهمن تأکید میکند که باب به گونهای «هدفمند و آگاهانه» در پی ایجاد آیینی نوین بود، آیینی که هر چند از ریشههای «سنت و باورهای اسلامی» گسسته بود و نمیخواست در «زیر چتر اسلام و قرآن» باقی بماند اما «ریشههایی قوی در فرهنگ ایران» و «باورهای دینی ایران پیش از اسلام» داشت.