.
سحرگاه دوشنبه ۱۷ آبان دوستی از ایران خبر داد که شب گذشته مهلقا ملاح، مادر زمینوزمان، چشم بر زمین بست و به زمان پیوست. خبر غیرقابلانتظار نبود که عمری بهکفایتْ پربرکت، بهغایت پویا و بهنهایت پسندیده داشت. اما اندوه مرگش جز به یاد کردن از سرخوشی، سختکوشی، شوخطبعی و پایداریهای او از جانم نرفت.
.
ابرکوه شهری است در دل کویر مرکزی ایران. بومِ من. این نوشتههای ششگانه ادای دِینی به شهرم ابرکوه است و حاصل گشتوگذاری ذهنی در شهر است که هر یک برای خود داستانی جداگانه دارد. همه مظروف ابرکوه هست و در عین حال ظرف آن. از هر جایی که ارادهی خواننده باشد آغاز میشود و به هر جایی که ذهن خواننده حکم کند پایان مییابد. در این نوشته برای من «ماجرای روایت» اهمیت داشته تا «روایت ماجرا». ماجرای این روایت، کفه است.