تب‌های اولیه

چرا خداناباوران به «ایمان» نیاز دارند

مایکل گیلن

غرور و نخوت اصلیِ خداناباوران ناشی از این است که جهان‌بینی‌ خود را مبتنی بر منطق و شواهد علمی می‌پندارند، و گمان می‌کنند که هیچ ارتباطی با ایمان ندارد، ایمانی که آن را حاکی از ضعف می‌دانند. اما واقعیت این است که ایمان در کانون خداناباوری، منطق و حتی علم جای دارد.

انجیل بی‌خدا: عیسی به عنوان معلم اخلاق

تری ایگلتون

همه‌ی مسیحیان به خدا اعتقاد ندارند. در دهه‌ی ۱۹۶۰، فرقه‌ای از «مسیحیانِ بی‌دین» برای مدتی کوتاه رشد کرد. این به معنای آن بود که آنها تعالیم اخلاقی عیسی را قبول داشتند اما منکر چیزی بودند که منضمات الهیاتیِ انجیل می‌دانستند که باری سنگین بر تعالیم عیسی شده بود. 

یوم الله، فاجعه، تقدیر و اراده

یاسر میردامادی در گفت‌وگو بابک مینا

هر فاجعه‌ای در برابر ما این پرسش را می‌گذارد که آیا خواست خداوند چنین بوده یا قصوری انسانی در کار بوده است؟ اگر خدا را به کلی از جهان حذف کنیم طبیعتاً این پرسش بی‌معنا می‌شود. در گفت‌وگو با یاسر میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه، می‌کوشیم دستکم احتمال وجود خدا را جدی بگیریم و از این فاجعه بپرسیم.

ظهور مُد برابری‌طلبی

بارتون سوئِیم

محبوبیت سوسیالیسم در میان جوانان آمریکایی پدیده‌ای زیبایی‌شناختی و رفتاری است، ژستی معترضانه در برابر مادی‌گرایی موجود و ثروت‌اندوختگان بی‌مصرف نسل‌های گذشته. سوسیالیسم بر این اساس، نه به معنای مالکیت جمعیِ ابزارهای تولید بلکه بیشتر گرایشی است به تنوع نژادی، جلب حمایت دولت و نوعی آرمان هنرمندان نامتعارف‌. پس از مجموعه‌ای از شکست‌ها و رسوایی‌های اخلاقی، اهداف سوسیالیستی راه‌حل اقتصادیِ فوری و کارآمدی به نظر نمی‌رسد اما تا اندازه‌ای به عنوان رویکردی فرهنگی منطقی جلوه می‌کند.  

سم هریس، خداناباوری معتقد به معنویت

اندرو اَنتونی

در میانه‌ی دهه‌ی نخست این قرن، انتشار چند کتاب درباره‌ی موضوعی واحد حاکی از ظهور جنبشی جدید بود. چهار نویسنده‌ی اصلی عبارت بودند از ریچارد داوکینز، کریستوفر هیچِنز، دنیل دِنِت و سَم هریس. این جنبش به «خداناباوریِ جدید» شهرت یافت.

چه بر سرِ «خداناباوریِ جدید» آمد؟

استیون پول

خداناباوری جدید در فضای تب‌آلود پس از یازده سپتامبر به وجود آمد، در زمانی که به نظر برخی، عقیده به خدا خطری آنی برای تمدن غربی بود. سَم هریس بلافاصله بعد از وقوع حملات به «مرکز تجارت جهانی» به نگارش پایان ایمان (2004) پرداخت، که به کتابی پرفروش تبدیل شد. پس از آن، کتاب‌های شکستن طلسم (دَنیل دِنِت)، توهم خدا (ریچارد داوکینز) و خدا بزرگ نیست (کریستوفر هیچِنز) منتشر شد.

مذهب، لامذهبی و مصایب ترویج‌ آن در شوروی

علیرضا اشراقی

همه می‌دانیم که رژیم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی رژیمی توتالیتر بود. همه می‌دانیم که این رژیم با دین و مذهب عناد داشت و خداناباوری را هم رسماً ترویج می‌کرد. آخر داستان را هم که می‌دانیم، این که مذهب ماند و رژیم رفت - داستانش را روحانیون مسلمان و مسیحی یکسان به عنوان نشانه‌ای از پیروزی الهی تعریف می‌کنند. اما زمامداران شوروی چه‌ تصور و انتظاری از خداناباوری - به عنوان یک طرح سیاسی، عقیدتی و معنوی داشتند و چه تدابیری برای اشاعه‌ی لامذهبی و رقابت با مذهب اندیشیدند؟

خداناباوران ارزش‌های‌شان را از کجا می‌آورند؟

پاتریک فرِین

خداناباوری جدید حرف تازه‌ای ندارد و آنچه در آن است نوعی تکرار طوطی‌وار شکل‌هایی از خداناباوری است که در قرن نوزدهم به طرزی جالب‌تر ارائه شده بود. در خداناباوریِ به اصطلاح جدید افراد در مقابل گزینه‌ای دوتایی میان خداناباوری، تو گویی که فقط یک نوع خداناباوری وجود دارد، و دین، تو گویی که فقط یک نوع دین وجود دارد...