ادبیات داستانیِ امروز ایران را نمیتوان بدون توجه به تصویر جنگ در آن شناخت. بسیاری از نویسندگانی که جنگ را تجربه کردهاند میگویند که تأثیر آنچه مشاهده کردهاند چنان عمیق و مهیب است که نمیتوانند دربارهی چیز دیگری بنویسند.
شاید این روزها کسی به این موضوع توجه نکند که در میان معترضان، تعداد جانبازان یا فرزندان و خواهران و برادران شهدای جنگ، کم نیست. یعنی همان گروهی که سالهاست جمهوری اسلامی، از اسم و رسمِ آنها برای ساکت کردن دیگران استفاده میکند.
در سالهای پایانی دههی 1990، جوانان ایسلندی در مصرف مواد مخدر و الکل و سیگار، از تمام کشورهای اروپایی پیشی گرفته بودند. این موضوع توجه مسئولان را جلب کرد و به دنبال راهی برای رفع معضلات ناشی از مصرف مواد مخدر و الکل برآمدند. درمانگران ایسلندی گفتند وقتی افراد به هروئین معتاد میشوند، چرا به ورزش و هنر معتاد نشوند؟ این جمله سرآغاز تحولی بنیادین در ایسلند شد.
«مردی تکیده و افتاده، با صدایی تودماغی و کشدار» تصویری بود که سالها، از مصرفکنندگان مواد مخدر برای ما ساخته میشد تا بترسیم و به سراغ مصرف مواد مخدر نرویم. اما به نظر میرسد که تصویر اعتیاد به مواد مخدر و روانگردان در سالهای اخیر تغییر کرده، و مصرفکنندهی مواد مخدر، در نگاه عموم، از «مجرم» به شهروندی نیازمند کمک یا بیماری محتاج درمان تبدیل شده است.