روزنامهی «نیویورک تایمز» ابتدا با این قتل مثل هر قتل دیگری برخورد کرد: جنووزه یکی از دیگر قربانیان حملات وحشیانه در خیابانهای نیویورک بود. اما دو هفتهی بعد، گزارش این قتل در صفحهی اول این روزنامه منتشر شد. پای هیچ کشف خیرهکنندهی جدیدی در میان نبود اما این بار چارچوب خبر فرق داشت: همسایهها کجا بودند؟ چطور دلشان آمده بود بیرحمانه فریادهای قربانیای را که خواهان کمک بود نادیده بگیرند؟
فیلسوف فرانسوی نظریهاش را چنین خلاصه کرده است: «هیچگاه ما آزادتر از وقتی نبودهایم که تحت اشغال حکومت آلمان بودیم.» بینش اصلی سارتر این بود که ما زمانی کاملاً به حدود آزادی خود و سرشت حقیقی آن واقف میشویم که از حیث فیزیکی و جسمانی از عمل و فعالیت کردن بازمیمانیم. اگر او برحق باشد، آنگاه این بیماریِ همهگیر فرصتی است برای آنکه بار دیگر دریابیم که منظور از آزاد بودن چیست.
ما ملودیهای مشهورِ سمفونیهای سوم، پنجم، ششم یا نهم یا کنسرتو پیانوها و سوناتها یا قطعات موسیقیِ مجلسی بتهوون را برای هزارمین بار در فیلمها، آگهیهای تجاری یا کنسرتها میشنویم. اما تیغ بُرندهی این موسیقی به علت مصرف بیش از حد کُند شده است. به عبارت دیگر، ماهیت به شدت سیاسی موسیقیِ بتهوون ــ ماهیت شورشی، انقلابی، عمیقاً دموکراتیک و آزادیخواهانهاش ــ را از یاد برده و از آن غافل شدهایم.
در سال ۲۰۰۰، تسای جن-هوی، استاد معماری در دانشگاه ملی فناوری تایپه، دیوارهای محوطهی دانشگاه را تخریب کرد و به جای آن، فضای خندقمانندی ساخت که از آبِ بازیافت شده و باران تغذیه میشد. علاوه بر این، اقداماتی در دانشگاه به منظور حفاظت از محیط زیست و کاهش دما انجام داد. برای مثال، با الهام از درختان ــ و ترکیب آنها ــ برای دانشگاه، سردر ورودیای بنا کرد و به طراحی بامها و بالکنهایی سازگار با محیط زیست پرداخت؛ افزون بر این، آبنماها و سیستم پیادهرو نفوذپذیری را ایجاد کرد.
چهار دهه پس از استقرار جمهوری اسلامی، خانوادههای هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی که در ایران به دست عوامل حکومت کشته یا ناپدید شدهاند، هنوز نمیدانند چه بر سر عزیزانشان آمده... با شادی صدر، مدیر سازمان «عدالت برای ایران» که به تازگی فراخوانی برای ثبت پروندههای ناپدیدشدگان قهری در سازمان ملل منتشر کرده است درباره این موضوع گفتگو کردیم.
روزی روزگاری قدرت در دست گروه کوچکی از نخبگان بود. این نخبگان مراتب عالیِ حکمرانی در جامعه را در اختیار داشتند و سازمانهای بزرگ و سلسلهمراتبی را کنترل میکردند. نخبگان محصولات و پیغامهای مهم را از بالا صادر میکردند و بقیهی ما بیاراده آنها را مصرف میکردیم. بعد اینترنت از راه رسید.