امروزه، نگاهی به رسانهها میتواند ما را واقعاً از وضع «دموکراسی» مأیوس کند. دموکراسیهای نوین و نویدبخش در لهستان، مجارستان، و ترکیه دچار نالیبرالیسم و شبهاقتدارگرایی شدهاند، و دموکراسیهای باسابقهی غربی زیر حملات احزاب پوپولیستی قرار گرفتهاند. چرا کار به اینجا رسیده است و راه حل آن چیست؟
خلاقیت بشری و پیشرفتها در عرصهی فناوری به آفرینش دنیایی منجر شده است که خود ما انسانها، به عنوان خالقان این دنیا، دیگر قادر به درک تمامیتِ آن نیستیم. به نظر میرسد این دنیا پیچیدهتر از آن شده است که ما با ذهنهای به نسبت سادهی خود قادر به شناخت کامل آن باشیم.
جنبش زنان در ایران چگونه شکل گرفت و چگونه توانست زنان را از کنج اندرونیها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همهی دستاوردها را به یکباره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جستوجوی پاسخهایی برای این پرسشها میپردازیم.
این که کسی به تلفن همراه معمولیاش چسبیده باشد و از تلفن همراه هوشمند بپرهیزد، قدری خلاف عرف و شاید عجیب و غریب به نظر میرسد. اما پرهیز کردن از هردو نوعشان دیگر عین دیوانگی به حساب میآید، به ویژه اگر کسی که این کار را میکند متولد میانهی دههی هفتاد میلادی باشد.
من در سال ۱۹۵۷ متولد شدم، همان سالی که دولت چین بیش از ۳۰۰ هزار تن از روشنفکران، از جمله نویسندگان، آموزگاران، روزنامهنگاران، و هرکسی را که جرئت کرده بود از حکومت کمونیستیِ تازهتأسیس انتقاد کند، پاکسازی کرد. این روشنفکران، در راستای سلسله مبارزاتی در جهت آنچه جنبش راستستیزی خوانده میشد، برای «بازآموزی» به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
با افزایش افراطگرایی در میان گروههایی از مسلمانان و قدرت گرفتن بنیادگرایی در جوامع اسلامی، برخی از پژوهشگران مسلمان راه حل را در «اسلام میانهرو» یافتهاند: برداشتی از تاریخ و ارزشهای اسلامی که با ارزشهای لیبرالی در جوامع معاصر غربی هماهنگ باشد. چنین برداشتی چه دستاوردهایی داشته، و با چه مشکلاتی و تناقضاتی مواجه است؟