چه نسبتی بین توسعهی پایدار، دولتهای رفاه و دموکراسی وجود دارد؟ آیا فقط دولتهای دموکراتیک میتوانند سیاستهای رفاهی پایداری اجرا کنند، یا دولتهای اقتدارگرا هم چنین قابلیتی دارند؟ چه ارتباطی بین دولتهای رفاه و موضوعاتی مانند منابع ملی، تبعیض علیه زنان، سالمندی و مهاجرت برقرار است؟
فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، با کنایه میگوید: «بشر برای خوشبختی تلاش نمیکند، فقط انگلیسیها چنین میکنند». او فایدهگرایانی مثل جرمی بنتام و جان استوارت میل را که هدفِ اخلاقیات را دستیابی به بیشترین خوشبختی برای همگان میدانند، نکوهش میکند.
ژینوس محمودی امیدوار بود هواشناسی ایران روزبهروز پیشرفت کند و به قدرت کشورهایی نظیر شوروی و آمریکای آن روز برسد. خودش میگوید: «آرزو دارم که روزی هواشناسی ایران را به جایی برسانیم که اثر مستقیم با زندگی مردم داشته باشد و در بهبود وضع اقتصادی و کشاورزی ما مؤثر باشد.»
در فاصلهی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱، در پی شکست احزاب سنتی در مدیریت بحران اقتصادی ترکیه، حمایت از رهبری قدرتمند بهعنوان جایگزینی برای دموکراسی لیبرالی افزایش یافت. اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در سال ۲۰۰۲ و پس از این بحران اقتصادی طولانی با وعدهی آزادسازیِ سیاسی و اقتصادی به قدرت رسیدند.
امروزه تعابیری مانند «برادر بزرگ»، «دوگانهباوری» و «زبان نوین» در گفتمان سیاسی جا باز کرده است، تا آنجا که به قول جین ستین، استاد دانشگاه وستمینستر، «برادران بزرگ دیگر شوخی نیستند، بلکه با تبختر در جهان میخرامند».
در دنیای اطراف ما اتفاقات هولناکی رخ میدهد اما آیا گاهی لازم نیست که بیتفاوتی پیشه کنیم تا بتوانیم سلامتِ روانیِ خود را حفظ کنیم و به زندگیِ عادی و لذت بردن از مواهبِ آن ادامه دهیم؟