استبداد با برقرار کردن بیعدالتی ساختاری برای مردم «اضطراب تروماتیک مدام» پدید میآورد و مدام آنها را در معرض تهدید قرار میدهد تا از ترس توان هیچ حرکتی نداشته باشند. حس خیانتدیدگی در محیط مملو از فساد نظاممند بیحساب و کتاب افراد را دچار تروما میکند.
ژان ژاک روسو، هموطن بسیار نامدارتر سوشون، بهخاطر جملهى آغازین کتاب قرارداد اجتماعی (۱۷۶۲) شهرت دارد: «انسانْ آزاد به دنیا میآید، اما همهجا در زنجیر است.» تقریباً هفتاد سال قبل از او، سوشون نوشت که زنانْ آزاد به دنیا میآیند، اما همهجا در زنجیرند.
آیا امید همیشه چیز خیلی خوبی است؟ آیا امید نوعی بزدلیِ اخلاقی نیست که به ما اجازه میدهد از واقعیت بگریزیم و درد و رنجِ بشر را طولانیتر کنیم؟
جوامع مدرن بر سر نوعی رواداریِ نصفه و نیمه به توافق رسیده و پذیرفتهاند که در محدودهی نظم عمومی، مردم میتوانند هر مناسکی را که مایلاند به جای آورند زیرا هیچیک از این اقدامات بر نحوهی تصمیمگیریهای مهم یا نظم زندگیِ مدنی و شخصیشان تأثیری نخواهد داشت.
فاتحان و جبارانِ داخلی ترجیح میدهند که خود را نیکوکار بنمایانند و نیتِ حقیقی خود را آشکار نکنند، و مدعی شوند که هدایایی همچون آزادی، رفاه و مدنیت را به ارمغان آوردهاند و خواهان غنائمِ جنگی و باج و خراج نیستند. در مجموع، هیئتهای سیاسی و دینی معمولاً در پی القاء و ترویج همان چیزی هستند که روبِرتو توسکانو و رامین جهانبگلو ــ با الهام از رسالهی پانصد سال قبلِ اتیِن دو لا بوئِسی ــ «بردگی اختیاری» میخوانند.
چیماماندا انگوزی آدیچی برندهی جایزهی انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا در سال ۲۰۱۴ و یکی از صد زن برگزیدهی بیبیسی در سال ۲۰۲۱ است. آنچه میخواندید برگردان گزیدهای از سخنرانی او در «سخنرانیهای ریث» در سال ۲۰۲۲ است.